خاما از نگاه خوانندگان / مرضیه ذاکری

و زمان را از هر دری وارد می شود که تو نفهمی از کجا بوده ای و خامایت که بوده و فقط می خواهد تو را ببلعد؛ گویی زمان است که عاشق آدمی است و دوست ندارد جز خودش، تو را کسی با خود ببرد.

خاما را شروعش کردم و جرعه جرعه این نوشتار غرق در تاریخ و خود و عشق را خواندم.خلیل شده بود منی که سال ‌ها دنبال خامایی می‌گشت، خاما برای من تفکر و ایدئولوژی آدمی است، نیمه ی دیگری که خوب بلد است چگونه کوره راه‌های حیات را برای آدمی گلستان کند، وجهی از خود آدم، تکه ای که هیچ گاه فراموشت نمی‌کند و در بزنگاه‌هایی که نیازت باشد همیشه چون آرارات پشتیبان است و به همان اقتدار هوای هواهای دل و عقل‌ات را دارد.

خاما از نگاه خوانندگان / مهدی مرادی

خاما روایتی است محسوس از تکاپوی حیات‌گزینی ما. تلاش برای اثبات هرچه تمام‌تر یادمان‌های خوش تا مخاطب با تفکر در آن به صرافت بیفتد که ''آیا گریزی هست؟'' گریز از مرگ و گاه حتی گریز از زیستن (و حقیقتا چه کار هجوی است این زیستن!). و ‌''آیا در این وادی که زیستن از مرگ دهشتناک‌تر در چشم جای می‌گیرد، توانی هست برای استقرار؟''

خاما با سوق در قالبِ چنین تفکراتی به شکل در می‌آید. در تلاش است که به وسیله‌ی عشق آبدیده شود. نیشگونی از تاریخ می‌گیرد و سیخونکی می‌زند به حیوان رام نشده‌ی سیاست. از شور زندگی می‌گوید و سپس زندگی را نقض می‌کند. گاه زندگی را به چالش می‌کشد و گاه به زندگی خو می‌گیرد. حتی گاهی زندگی و زندگانی را از بنیان ساقط می‌گرداند.

خاما از نگاه خوانندگان / لیلا سلیمیان

خاما زندگیست....جاری٬ ملموس، زنده

به نظرم یه عشق واقعی که تو خیال باقی بمونه خیلی بهتر از یه عشق خیالی تو واقعیته. اونقدر عشق خلیل حقیقیه که اصلا آدم مبهوت می‌ماند.

دقیقا

این قسمت انگار یه جور احترام گذاشتن دایه به شاهسون ها رو هم رسوند بابت این که ازشون استقبال کردند.

خاما از نگاه خوانندگان / مهرناز رازقی

چقدر نوشتن از خاما برایم سخت است با اینکه دو بار کتاب را خوانده ام احساس می کنم از نوشتن درباره خاما عاجزم.

خاما، داستان جنگ، داستان یک کوچ اجباری، داستان از نو ساختن، داستان دل کندن، داستان آوارگی، داستان فرار، داستان عادت و داستان عشق است.

قصه خلیل، که در بچگی طعم جنگ و کوچ اجباری را می‌چشد و همچنین طعم عشق، عشق دختری بزرگتر از خود؛ خاما.

خاما از نگاه خوانندگان / دنیا شهیدی

"همه عشق‌ها و نفرت‌ها برای این بوده که کسی "خاما" یش را پیدا نکرده یا خاما را دیده و نشناخته و یا شناخته و نتوانسته به وصالش برسد."

اولین باری که درباره این کتاب می‌شنیدم با این جمله بود. همین جمله‌ای که اول کتاب نوشته شده و به گونه‌ای معرف این کتاب هست؛ ویدئوی معرفی کتاب با این جمله و جلد قشنگش محشر بود...

خاما برای من پر از عشق و رنج، تبعید و دوری، واقعیت و خیال بود... خیال خاما در تک تک سلول‌های خلیل، رنج و سختی‌های زیادی برایش به وجود می‌آورد ولی همان هم هست که خلیل را از مصائب زندگی عبور می‌دهد.

عشق به خاما دستاویزی شد برای "نشدن" های زندگی خلیل، و اما خاما فقط عشق نیست، خاما وطن است، خاما زادگاه است و حتا خاما زندگانی است که در قالب عشق رخ نموده است.( عشق به معنای واقعی در همه چیز)

خاما از نگاه خوانندگان / مهناز روحانی

خاما از نظر من داستانی واقعی از رنج ودردودربدری وبی‌خانمانی سالیان یک نسل از کردها وکرمانج‌هاست که بسیار زیبا درقالب رمانی با کلامی عاشقانه گنجانده شده. چون بااینکه خاما فقط دربخش اول کتاب حضور داره اما تا پایان کتاب حضوری بسیار زیبا و عاشقانه درخیال خلیل و یا حسن داره. خلیل نوجوانی‌ست که باپدر و مادرش و سه برادر به‌نام‌های احمد و محمد واسماعیل و سه خواهر به‌نام‌های فاطمه و مردیسی و چیله است زندگی می‌کنه و‌ عاشق دختری بزرگتر از خودش میشه که اون‌رو به خاطر خصوصیات متمایز و شجاعانه ‌اش تحسین می‌کنه و یک نمونه ازبرخورد درستش رو در مورد اسیری روباه توسط خلیل به زیبایی و ملموس عنوان کرده و اینکه خلیل از بچگی با خاما بزرگ شده و رفتارهای اون‌رو قبول داره و الگویش هست.

خاما از نگاه خوانندگان / شقایق سعید

قبل از اینکه خاما چاپ بشه یا متولد بشه، من نابلدترین کتاب خوان بودم گویی...

اما یه چیزی رو میدونستم که باید با کتاب و شخصیت هاش زندگی کرد تا داستان جذاب بشه...

خاما چاپ شد اما خاما معمولی نبود، سوگ سیاوش و سووشون و کلیدر و جای خالی سلوچ هم معمولی نبودن...

خاما راوی زنده یک عشق محکوم به تبعید و جدایی که در سطر شنونده میخکوب و با حالاتی متفاوت منتظر داستانه...

خاما از نگاه خوانندگان / سیده زهرا توسلی

“همه‌ی عشق‌ها و نفرت‌ها برای این بوده که کسی «خاما»یش را پیدا نکرده، یا خاما را دیده و نشناخته و یا شناخته و نتوانسته به وصالش برسد.”

رمان خاما، روایت خانوارهای کردی‌ست که مُهر تبعید و کوچ اجباری به پیشانی‌شان خورده و از محل زندگی‌شان به واسطه قدرت و جبر حکومتِ وقت تبعید می‌شوند، زیرا کنار هم بودن کردها و شورش و انقلاب آن‌ها به نوعی زنگ خطر محسوب می‌شود و چیزی جز تحمیل و تحمل موقعیت پیش آمده وجود نخواهد داشت.

خاما از زبان خلیل عبدویی روایت می‌شود و در فصل اول خلیل یازده ساله داستان را روایت می‌کند، تا فصول آخر که خلیل در آستانه‌ی میانسالی قرار دارد.

خاما از نگاه خوانندگان / مهسا مرادی

خاما براي من بسيار عجيب و عميق بود.

خاما پُر بود از تاريخ و غم و روانشناسي و هستي شناسي حتي! اگرنه جريانِ ٦ فصل بودنش چي ميتونه باشه وقتي انقدر دقيق نوشته شده!

هر كتاب يك سفر است اما خاما از آن سفرهاي طولاني شيرين و پر پيچ و خم و عجيب و پر از تجربه و فراز و نشيب بود!

هرقدر كه ميگذره شگفت زده تر ميشم از چگونگي خلقِ اين اثر! اين دنيا! اين سفر به اين بلندي!!!

خاما از نگاه خوانندگان / منصوره نوربخش

خلیل، این اسمی آشنا و محبوب برای هر کسی است که "خاما" را خوانده است. بهتر است بگویم "خاما" را مدتی زندگی کرده است، با او صبح‌اش را پاگشا و غروبش را بدرقه کرده است.

خلیل عبدویی، پسر خانواده‌ای کُرد که اقتضای تاریخ و زمانه به مهاجرت وادارشان نموده است. دست تقدیر بر آن بوده که او از کودکی در بُن این اتفاقات قرار گیرد. با بازگویی این اتفاقات اشک و لبخند به چشمان و لب‌های ما بیاورد و گاه در خواندنمان بگوییم: خلیل! صبر ایوب گونه‌ای داری. چه کسی توان این همه رنج و درد و تنهایی را دارد؟