نقد کتاب زاهو / نازنین فروغی

خلق یک داستان ِ قابل دفاع در هر حوزه‌ای شرایطی دارد از جمله ارائه‌ی تکنیک‌های مختلف چه زبانی چه داستانی. همچنین تکنیک بازی ِ زبانی در به کار بردن زبان ِ ناحیه‌ای خاص. استفاده از فرم ِ خیال در داستان و زنده نگه‌داشتن ِ آداب و رسوم ِ فولکلور و روایت‌های کهن هم یکی از مولفه‌هایی است که در داستان‌هایی با موضوعات مربوطه اگر درست به کار گرفته شود می‌تواند تاثیر زیادی در موفقیت اثر داشته باشد.

نویسنده‌های عصر حاضر عجله دارند یک‌راست و سریع بروند سر ِ اصل مطلب و تمام وجوه داستانی را همان ابتدا روی کاغذ بیاورند و خطرناک‌ترین شیوه برای نویسنده این است فکر کند باید داستانش کلاسی باشد برای نصیحت و پندآموزی که استفاده از این شیوه آن هم به طور مستقیم و محسوس بدترین ضربه را به اثر وارد می‌کند.

زاهو در مجله تجربه

زیر سایه‌ی نیاکان

گفت‌وگو با یوسف علیخانی به بهانه‌ی انتشار رمان زاهو

و

تمایل به روایت تاریخ

رمان زاهو از چه روایت می‌کند؟

معرفی کتاب زاهو در «مگ ایران»

«زاهو» تازه ترین رمان یوسف علیخانی در ادامه مسیر آثاری چون بیوه کشی و خاما، نشانه های آشنای این نویسنده را با خود به همراه دارد.

فضای آشنای آثار علیخانی در زاهو نیز برساخته شده است: روستای میلک که با توجه به مخرج مشترکی که در آثار این نویسنده برقرار کرده، صاحب هویتی مستقل نیز شده است. میلک چند خانوار را در خود سکونت داده، روستاییانی که گویی در جغرافیای خود حل شده اند و از پیچیدگی های جهان خارج از این مکان به دورند اما این لزوما به این معنا نیست که رخدادهای دراماتیک بر سر راه آنان قرار نمی گیرد. به فراخور تاثیر جغرافیای این مکان، زندگی انسان های ساکن در آن هم گویی برحسب یک سرنوشت مقدرشده با خرافه  و وهم گره خورده است. کتاب، با نقل قولی از ابن یامین مناچالی آغاز می شود: خیالات، اسبی است که همه صاحبش هستند، بعضی با آن تا سرزمین آب ها می تازند و بعضی دربندش می کنند به آویزی. از همین جا می توان به نقش عنصر «خیال» در این رمان پی برد.فضاها و توصیفات آغشته از تصویرهایی اند که با تخیل ناب نویسنده همراه شده اند و درعین حال همچون پازلی عناصر غنی برساخته از خیال پردازی روی هم قرار گرفته و ساختمان کلی اثر را ساخته اند. زاهو در یک بازه زمانی پنج ساله نوشته شده و منعکس کننده تلاش نویسنده برای ساختاربندی اثرش در مقاطع زمانی  گوناگون است.

https://www.magiran.com/article/4325589

به آسمان رفتن با اسب بالدار / جمال کاظمی

آخرین داستانی که از یوسف علیخانی به جهان داستان ایرانی پیشکش شده «زاهو» است؛ رمانی درخشان و دل انگیز در 670 صفحه که چاپ اولش اواخر سال 1400 درآمد اما به یک ماه نکشیده چاپ دومش روانه بازار شد و تا امروز که نزدیک چهار ماه از تولدش می گذرد لابد پا به چاپ سوم یا حتی چهارم گذاشته باشد. علیخانی به گواهی داستان هایی که نوشته دلربوده دنیایی خاص است؛ دنیایی ورز آمده از خمیر واقعیت و خیال. او شهروند یک جهان - خاتون اثیری است که یک گیله از زلفش به واقعیت گره خورده و گیله دیگرش به خیال. «سه گانه» (قدم بخیر مادر بزرگ من بود/ اژدهاکشان/ عروس بید)، «بیوه کشی»، «خاما» و این آخری «زاهو» در همین جهان جادویی، شهرهایی آباد هستند. جالب اینکه این دنیا با همه شهرهایش درواقع نقشه فرهنگی یک روستای واقعی هستند که نویسنده از آن موقعیتی شبه اسطوره ای می سازد: میلک. زادگاه علیخانی در قلب کوهستان اسرارآمیز الموت، انگار پایتخت آن دنیای خیالین است؛ نقطه ای ارشمیدسی که برای نویسنده، حکم اقلیم هشتم را دارد و یوسف علیخانی، جهان را از روی بلندی های آن تماشا می کند. شاید تا مدت ها او تنها تماشاگر این منظره بود. اکنون اما مخاطبان داستان معاصر ایرانی، برای شهروندی در این دنیای غریب و سیاحت در پایتخت اساطیری آن بی تاب شده اند و تجربه نگریستن به جهان از همان بلندی را طلب می کنند.

نگاهی به رمان «زاهو» / علیرضا ابراهیمی آبیز

▪️ادبیات اقلیمی، جوهره فرهنگ ایرانی است

اگر بپذیریم که ادبیات اقلیمی جوهره فرهنگ ایرانی است آن‌وقت به این واقعیت پی خواهیم برد که اقلیمی نوشتن خدمتی به ادبیات، فرهنگ و زبان فارسی است. همه می‌دانیم که برای نوشتن بهتر است به سرچشمه‌ها برگردیم. تجربه زیسته هر نویسنده یکی از آن سرچشمه‌های زلال است و یوسف علیخانی با همین تجربه ادبیات اقلیمی را پدید می‌آورد. ناگفته پیداست که هر نویسنده باید تکنیک و علم نوشتن را بیاموزد اما اگر دسترسی به موضوع و تجربه لازم در زندگی اجتماعی را نداشته باشد، نمی‌تواند صرفا با تکنیک، شخصیت‌های باورپذیر داستانی خلق کند، به‌خصوص در ادبیات اقلیمی تکیه اصلی نویسنده بر تجربه زیسته اوست و علیخانی با تکیه بر همین تجربه‌ها توانسته است پرچم میلک و الموت را در ادبیات معاصر ما برافراشته دارد.