تلاش برای خلق کلمه / خدیجه زمانيان

روز شنبه يوسف عليخاني به مشهد آمده بود تا در جلسه نقد و بررسي کتابهايش شرکت کند و نظرات موافق و مخالف درباره سه گانه اي که نوشته است را بشنود.

سه اثر «قدم بخير مادربزرگ من بود»، «اژدها کشان» و «عروس بيد» يوسف عليخاني در دانشگاه فردوسي مشهد به همت جهاد دانشگاهي و همکاري انجمن ماتيکان داستان، با حضور کامران محمدي و محمد علي علومي مورد نقد و بررسي قرار گرفت.

ساختار و زبان قوي
کامران محمدي در ابتداي اين جلسه گفت: داستانهاي عليخاني به لحاظ ساختاري و روايي بسيار قوي است. با آنکه بسياري با زبان داستانهاي او مخالفت مي کنند اما به نظر من زبان داستانهاي او منحصر به فرد است. کلمات از لحاظ صرفي و نحوي درست انتخاب شده اند و درست در جاي خودشان قرار گرفته اند.

نويسنده مجموعه داستان «قصه هاي پريوار و داستانهاي واقعي» ادامه داد: انتقاد من به آثار عليخاني به لحاظ ريخت شناسي داستانهاي اوست. در سه مجموعه او 37 داستان را خوانديم و من بر اساس چهار ريخت مختلف داستان هاي گزارشي، قصه- حکايت، داستان فرهنگ نامه اي و داستان بومي، آنها را تقسيم بندي کرده ام.

وي در توضيح اين تقسيم بندي گفت: بسياري بر اين عقيده اند که داستانهاي او، داستان نيست اما من نظر اين گروه را هم قبول ندارم چون به هر حال نويسنده، اين آثار را به عنوان داستان منتشر کرده است. به نظر من آثار عليخاني پيشنهاد جديدي به ادبيات است.

محمدي افزود: به نظر من مهمترين تفاوت يک داستان با داستان اقليمي، گزارش و يا شکل ديگر نوشته ها، تفاوت در هدف نويسنده است. هدف يک نويسنده داستان با هدف کسي که مي خواهد يک گزارش توصيفي بنويسد متفاوت است. اگر نويسنده اي مي خواهد به مخاطبش اطلاعات بدهد، يک گزارش توصيفي بنويسد بهتر است. اگرچه داستانهاي عليخاني ساختار خوب و زبان کم نظيري دارد پس نمي توان به اين راحتي عنوان گزارش را به داستان هاي او اطلاق کرد اما هدف او بيش از هر چيز دادن اطلاعات درباره ميلک به مخاطبش است. مثلا وقتي داستان «بيل سر آقا» را از مجموعه «عروس بيد» مي خوانيم احساس مي کنيم او قصد داشته حکايتي را که باعث شده اين اسم را براي روستا بگذارند به مخاطبش توضيح دهد.

نويسنده رمان «آنجا که برف ها آب نمي شوند» همچنين توضيح داد: عنوان داستان فرهنگ نامه اي را به اين دليل به برخي آثار عليخاني اطلاق کردم که احساس کردم بعضي داستان هاي او شبيه مدخل فرهنگنامه ها است که توضيحي راجع به مکاني به مخاطب مي دهد. مثل داستان «مرگي ناره» در مجموعه«قدم بخير مادر بزرگ من بود».

آدمهاي داستانهاي عليخاني بي مساله اند
کامران محمدي با بيان اينکه البته همه مي دانيم عليخاني با هدف داستان نويسي دست به قلم برده و نه گزارش نويسي و فرهنگ نامه نويسي اما کتابهاي او بيش از هر چيز فرهنگ ميلک را با شيوه اي متفاوت و جذاب به ما نشان مي دهد.

وي ضمن ارائه توضيح در خصوص شخصيت هاي داستان هاي عليخاني گفت: آدمهاي داستانهاي عليخاني در زندگي شان مساله اي ندارند. او در داستانهايش به مساله آدمهاي روستا نمي پردازد در حالي که انسان عصر امروز حتي اگر روستايي هم باشد پر از مساله است.

اين نويسنده در پايان گفت: در روزگاري که همه داستان هاي امروز در فضاي آپارتمان اتفاق مي افتد و نويسندگان با نوشتن آنها پز روشنفکري مي دهند داستانهاي عليخاني با آن تصاوير زيبايش بسيار جذاب هستند. اما اختلاف من با عليخاني داستان نويس، در اين است که تعريفي که او از داستان دارد با تعريف و تلقي من از داستان متفاوت است.

نزديک شدن به فضاي گوتيک
محمد علي علومي منتقد بعدي اين جلسه ضمن ارائه تاريخچه اي کوتاه از ادبيات اقليمي گفت: در آثار عليخاني روستا به عنوان يک شخصيت وارد داستانهاي او شده است.اين نويسنده ادامه داد: داستانهاي عليخاني به فضاي گوتيک نزديک شده است. رگه هايي از اين فضا در «عزاداران بيل» غلامحسن ساعدي هم ديده مي شد اما عليخاني با آفريدن داستانهايش در مکانهاي رعب انگيزي مثل محله هاي قديمي، خرابه ها، قبرستان ها و رمزآلودگي که اشخاص را تسخير مي کند استفاده از اين فضا را در داستانهايش به اوج، رسانده است.

علومي ادامه داد: عليخاني با نوع روايتش توانسته لحن خاص مردمي که داستانشان را نقل مي کند براي مخاطب باورپذير کند.

وي با بيان اينکه در داستان هاي عليخاني به اشياء شخصيت داده شده و اين نويسنده توانسته بين انسان و اشياء همذات پنداري ايجاد کند، گفت: عليخاني به خاطر فضاسازي قوي و پرداخت هاي قدرتمندش قدم مهمي را در ادبيات داستاني ما برداشته است. او حتي در آفريدن فضاهاي گوتيک و وحشت از غلامحسين ساعدي هم جلو افتاده است.

محمدعلي علومي در پايان گفت: عليخاني راه شاملو را در آفريدن کلمه ادامه داده و توانسته کلمات و ترکيبات ماندگاري را در اين سه اثرش خلق کند.

من فقط داستان نوشته ام
يوسف عليخاني هم در ادامه نشست نقد و بررسي سه گانه اش، گفت: ما در جامعه اي هستيم که بدون اينکه يکديگر را ببينيم يا آثار هم را بخوانيم دچار سؤتفاهم مي شويم. اتفاقاتي نظير برپايي اين جلسات مي تواند اين سؤ تفاهم ها را از بين ببرد.وي ادامه داد: من بسيار خوشحالم که کامران محمدي داستانهاي من را با اين دقت خوانده است و با مطالعه به آنها انتقاد دارد.

اين نويسنده در توضيح بعضي انتقادهايي که به آثارش وارد شده بود، گفت: بسياري از مکانهايي که من براي داستانهايم در نظر گرفته ام و در موردشان داستان نوشته ام مثل داستان «بيل سر آقا» اصلا وجود خارجي ندارد. من فقط داستان نوشته ام. همه اين رسوم هم مربوط به ميلک نيست. آداب و سنني است که در هر جاي ايران اتفاق افتاده و براي من بهانه نوشتن يک داستان شده. گاهي اوقات از يک پيرمرد يا پيرزن روستايي جمله اي مي شنوم که بعد پروبالش مي دهم و از آن يک داستان مي نويسم.

عليخاني افزود: به عنوان يک نويسنده به خلق کلمه اعتقاد دارم. مخاطب در کتاب من هميشه کلمه «پاترس پاترس» را به جاي «پاورچين پاورچين» خواهد ديد. به ابداع کلمه به عنوان يک نويسنده اعتقاد دارم.

وي در پايان اين جلسه گفت: همه اين داستانها قصه است. يکي آنها را دوست دارد و مي خواندشان و يکي نمي پسنددشان. اما اينها روند خودشان را طي مي کنند.

روزنامه قدس / گروه هنر