آموتخانه، یادگاری از تاریخی کهن
آموتخانه، مجموعه ای تاریخی و فرهنگی در روستای میلک در منطقه الموت غربی است که با تلاش یوسف علیخانی، نویسنده، برای رسیدن به آرامش و قدردانی از فرهنگی که در آن بالیده و داستان هایش بر مبنای این فرهنگ و این مردم، رخ نموده، بنا شده است.
گفتگوی خبرنگار نشریه کاسپین با یوسف علیخانی، مبتکر ِ آموتخانه را می خوانید:
جرقه تأسیس این موزه کی در ذهن شما زده شد؟
آموتخانه، موزه نیست و خانه مردم است و بنا نهادن خانه مردم نیاز به جرقه ندارد. انجام اش ناشی از جنون و دیوانگی در وجود آدمی است که زندگی عادی را رها کرده و به زادگاهش برگشته. امروزه مردم به داشتن مدرن ترین موبایل، ماشینشاسی بلند، خانه چند طبقهشان در شهر مینازند و قاعدتا بنا نهادن جایی مثل آموتخانه برای شان خنده دار است. آموتخانه نگاهی به گذشته می اندازد. در بین میلکیها و الموتیها شادیها، جشنها و غمهای زیادی وجود داشته که در اینجا آن ها یادآوری می شوند. در روستاهایی مثل میلک که کمتر دستخوش شهرگرایی و مصرفگرایی شده اند مردم بیشتر به ریشهها وصل هستند.
در گذشته مردم از همان گندمی که میکاشتند برای خود نان تهیه میکردند اما الان کمتر میبینم که مردم نان بپزند و نان مردم از آردهای وارداتی دیگر کشورها تأمین میشود و همینها باعث میشود که به یک بن بست و نابودی برسیم و اینجاست که باید به گذشته برگردیم تا ببینیم کجا و چه بودیم. اهل شعارهای بزرگ نیستم، آدم گامهای کوچکم و امیدوارم که به نتیجه برسم. تا دوم ابتدایی در روستای میلک بودم و سال 62 از این روستا به قزوین آمدیم و سال 72 نیز قزوین را ترک کردم و به تهران رفتم. الان، زن، بچه و تمام علایقم در تهران است اما ریشه من در میلک است.
چرا آموتخانه؟
مردم منطقه ما یعنی دیلمستان بزرگ از پای کوه دماوند شروع میشود و تا رودبار قصران، طالقان، الموت غربی و شرقی، رودبار زیتون، اشکورات و تنکابن ادامه مییابد. در طول تاریخ به زبان مردم ما دیلمی گفته اند که گاهی به اشتباه تاتی گفته میشود، تات یعنی زبان نفهم. زمانی که ترکها از این منطقه عبور میکردند وقتی دیدند مردم زبان شان را نمی فهمند گفتند که اینها تات هستند. همانطور که عربها به ما ایرانیها عجم میگویند یعنی کسی که زبان عربی نمیداند. این منطقه نشیمنگاه مردان فکر و اندیشه است. در زبان دیلمی بیاموته و نیاموته به معنای آموخته و نیاموخته است. آموتخانه بر وزن مکتبخانه یعنی خانه آموختن است که از این اسم میتوان چند برداشت کرد. یکی از برداشتها این است که یعنی آموزش ببینیم که زندگی گذشتگان چگونه بوده است و این باعث میشود که راحتتر در زندگی امروزی قدم برداریم. رویکرد مردم در تمامی زیر و بم زندگی است و آموتخانه نشانه ای است برای آنچه از آن ها باقی مانده است.
کلنگ این بنا کی زده شد؟
کلنگ اولیه آموتخانه چهار سال پیش زده شد و برادرم منصور علیخانی، معماری ساختمان را برعهده داشت. نجاری بخشهای مختلف آن را نیز برادر دیگرم محسن علیخانی انجام داده، همچنین هماهنگیهای دیگر کارها را آن یکی برادرم حمید علیخانی پیگیری کرد. مردم میلک از آغاز با راهاندازی آموتخانه همراهی کردند و بعدها اهداییهایی از کرمان، لرستان، تبریز، قشم و کرمانشاه به آموتخانه رسید.
برای ساخت بنا از کمک های دولتی استفاده کردید؟
از روز اول قسم خوردم که هرگز ریالی از هیچ جای دولتی برای آموتخانه نگیرم و تا این لحظه تمام مخارجش برعهده ی خودم بوده
هدف از ساخت آموتخانه چه بود؟
جواب های قبلی را بخوانید
این موزه صرفا به معرفی روستای میلک میپردازد یا تبلور فرهنگ و آیین منطقه الموت است؟
زندگی مردم در هرجایی دیگری از جهان که باشد چنین است. آموتخانه، خانه رفتگان است، عکاسخانه و تماشاخانه بزرگی در آن وجود دارد که عکسهایی از چهل-پنجاه سال پیش به نمایش گذاشته شده است. همچنین آرشیو غنی کتاب در چند بخش مختلف در آموتخانه وجود دارد. این کتابها درباره الموت، دیلمستان، البرز، گیلان، مازندران و بعد سراسر کشور مانند ترکها، کردها، بختیاریها، بندریها و مشهدیها و هرجایی که فکرش را بکنید، وجود دارد. آداب و رسوم مردم تکیه و باور من بوده است.
وسایل و آثار قدیمی موزه چگونه تهیه شده است؟
بخشی از این وسائل را در 20 سال گذشته خود من جمع کردم. 10 تا 15 درصد وسایل اهدایی مردم میلک و ورگیل است. باقی وسایل را از شهرهای مختلف ایران مثل شیراز، همدان، رشت، ساری، تبریز، مهاباد خریده ام
استقبال مردم تا به امروز چقدر بوده است؟
آموتخانه نیاز به استقبال گسترده ندارد. اینجا یک مرکز دولتی نیست که قرار باشد بیلان کاری بدهد
درب آموتخانه چه روزهایی برای بازدید مردم باز است؟
فقط روزهایی که خودم هستم
حرف پایانی؟
خوشحالم آموتخانه باعث شد جاده ی میلک، آسفالت شود. آرزوی بعدی ام این است که به مردم آب برسد.