«زاهو» تازهترین رمان یوسف علیخانی در ادامهی مسیر آثاری چون بیوهکشی و خاما، نشانههای آشنای این نویسنده را با خود به همراه دارد. لوکیشن آشنای آثار علیخانی در «زاهو» نیز برساخته شده است: روستای میلک که با توجه به مخرج مشترکی که در آثار این نویسنده برقرار کرده، صاحب هویتی مستقل نیز شده است. میلک چند خانوار را در خود سکونت داده، روستائیانی که گویی در جغرافیای خود حل شدهاند و از پیچیدگیهای جهان خارج از این مکانِ ایزوله به دورند، اما این لزوماً به این معنا نیست که رخدادهای دراماتیک بر سر راه آنان قرار نمیگیرد.
به فراخور تأثیر جغرافیای ایزوله، زندگی انسانهای ساکن در این مکان هم گویی بر حسب یک سرنوشت مقدرشده با خرافه و وهم گره خوردهاند.
کتاب، با نقلقولی از ابنیامین مناچالی آغاز میشود: خیالات، اسبی است که همه صاحبش هستند، بعضی با آن تا سرزمینِ آبها میتازند و بعضی دربندش میکنند به آویزی.
از همینجا میتوان به نقش عنصر «خیال»” در این رمان پی برد. فضاها و توصیفات آغشته از تصویرهاییاند که با تخیل ناب نویسنده همراه شدهاند و درعینحال همچون پازلی عناصر غنی برساخته از خیالپردازی بر روی هم قرار گرفته و ساختمان کلی اثر را ساختهاند.