خاما

  • «تاملی بر دو رمان ارزشمند کلیدر و خاما در ادبیات اقلیمی ایران»

    فرناز کافی

    تنها خوانندگان نیستند که از نقد ادبی بهره می‌برند؛ بلکه آفرینندگان آثار ادبی نیز نیازمند راهنمایی‌های منتقدان هستند.
    در این نوشتار ماندگارترین و بلندترین رمان ادبیات ایران از دوران مشروطیت تا اکنون، کلیدر، برای مقایسه با شایسته‌ترین و جدیدترین رمان ادبیات فارسی، خاما، انتخاب شده است و دلیل این انتخاب وجود نقاط مشترکی بین آن دو است.
    با هم بخوانیم:

    pdf

  • «تمام خاما خيالات است»

    گفتگوی سندی مومنی با «يوسف عليخانی» به مناسبت انتشار رمان تازه‌اش «خاما»

    pdf

    تجربه؛ ماهنامه هنر و ادبیات. شماره‌ی ۱۳۱. خرداد ۱۳۹۷

  • «خامِ خاما شدم.» / حورا نژادصداقت

    photo 2021 03 04 07 42 51

    رمان خاما پرفروش شد چون راوی قصه‌ی تنهایی عاشقانی است که روزگار آن‌ها را به هم نمی‌رساند؛ چرا یوسف علیخانی این کتاب را نوشته است؟

    «خامِ خاما شدم.»
    متن گفتگوی همشهری جوان را در ادامه بخوانید.

  • «خاما» در بیان پروفسور «عبدالرحمان عمادی»

    خاما مادر است، زمین است، دربرگیرنده است؛

    خاما خانه‌ی آغازین و پایانی آدمی است.

  • «خاما» رمانی بلند با روایتی شبیه به تمامی آدم‌ها

    «خاما» رمانی که لحظه لحظه اتفاقات آن را پیش رویتان احساس خواهید کرد، با شخصیت‌هایش زندگی می‌کنید، برایشان غصه می‌خورید و در شادمانی‌شان شاد می‌شوید.

    به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، خاما رمانی بلند، به درازای تاریخ با روایتی شبیه به تمامی آدم‌های این دنیاست؛ خاما رمانی که لحظه لحظه اتفاقات آن را پیش رویتان احساس خواهید کرد، با شخصیت‌هایش زندگی می‌کنید، برایشان غصه می‌خورید و در شادمانی‌شان شاد می‌شوید و همه این احساسات محصول روانی و خوش‌خوانی قلم و همچنین فضای قدیمی و دلنشین داستان و ساختار نوشتاری آن است.

    خاما اما در حقیقت شخصیتی است که نمی‌توان برای او جنسیتی قائل شد خاما فراتر از عشقی زنانه است، فراتر از عشقی زمینی، عشقی است که هر آدمی آن را در زندگی یک بار هم که شده تجربه کرده، شخصیتی که هر چند در این داستان جنسی زنانه دارد ولی به نظر می‌رسد فراتر از جنس زنانه‌اش برای هر آدمی می‌تواند نقشی متفاوت در طول تاریخ داشته باشد.

  • بررسی عناصر داستان در کتابهای خاما و زاهو اثر یوسف علیخانی

    پایان نامه کارشناسی ارشد 1401

    پدیدآور: مجتبی فرهمند

    استاد راهنما: فرامرز آدینه کلات

    استاد مشاور: جلیل مسعودی فرد

    دانشگاه پیام نور استان خراسان شمالی، مرکز پیام نور بجنورد

  • تحلیل رمان خاما: پیوند تبعید و خشونت

    سندی مومنی (محقق و نویسنده)
    pdf

    چکیده: خاما دومین رمان نویسنده است. رمانی که بر اساس زندگی شخصیتی به نام خلیل عبدویی) راوی رمان(، در شش فصل روایت می‌شود. خاما به کردنشینان ماکو می‌پردازد.
    کردهایی که پس از ناکامی در قیام و مطالبه‌گری‌هایشان، از محل اصلی زندگی‌شان تبعید شده‌اند. کردهایی که اقلیتی آسیب‌پذیر هستند و سلطه حکومت، وضعیت جدیدی را با قدرت هر چه تمامتر بر آنها تحمیل می‌کند.رمان خاما، سه ویژگی برجسته دارد. زمان‌مندبودن، مکان‌مند بودن و مسئله کیفیت موضوع اصلی. این سه ویژگی، تصویر مشخصی از خاما به مخاطب می‌دهد. پایه‌های اساسی خاما به اعتقاد نگارنده، دو مفهوم تبعید و سکوت است. خاستگاه تبعید، خشونتی ساختاری است که آگاهانه با سلطه‌ی حکومت در جهت منافع دولت اعمال می‌شود و ریشه‌ی سکوت در حوزه‌ی کنش فردی و ساحت شخصیت‌پردازی راویِ رمان معنا پیدا می‌کند. همچنین رمان از منظر باورهای عامیانه و تصویرسازی‌ها و جایگاه زنان، محل بحث است.
    کلید واژه: خاما؛ زمان‌مند بودن؛ مکان‌مند بودن؛ تبعید؛ خشونت؛ باورهای عامیانه؛ جایگاه زنان.

    ششمین همایش متن‌ پژوهی ادبی/ آذر ماه 1397

  • جمع بندی نظرات همخوان‌های رمان خاما نوشته‌ی یوسف علیخانی

    #آزیتا_مالکی:

    خاما داستان عشق بود و سرگشتگی و بی قراری آدم ها... داستان دلتنگی سکوت و تبعید... خاما داستان زندگی خلیل است. داستانی که از دوازده سالگی خلیل شروع می شود. نوجوانی که شبی همراه با تب به استقبال عشق خاما می‌رود و در بحبوحه‌ی جنبش خوبیون از او دور می‌شود...
    داستان از این روزها شروع می‌شود و با خلیل دایه، باب و برادرانش تبعید می‌شویم به شاهسون، قزوین، زاغه... و درست در نقطه آخر تبعید با خیالات زنده خلیل همراه می‌شویم. با خامایی که هست و نیست.
    فصل‌های کتاب سرشار از جذابیت است. فصلی با عشق شروع می‌شود و فصلی با رهائی.
    فرار از اسارت، فرار از خود. فراری که عشق بهانه‌ی آن بود. برگی جدید در زندگی خلیل رقم می‌خورد.
    خلیلی که جوان منفعلی بود حالا وارد راهی می‌شود که تجربیات جدیدی به دست می‌آورد و روی پای خودش می‌ایستد.
    فضاسازی زیبای داستان و بخش تاریخی و مظلومیت کردها همه یک طرف و گفتگوهای خلیل و خاما و جملات ناب این کتاب، عاشقانه سخن گفتن و سخن شنیدن طرف دیگر...
    حقیقت دارد که خواب و خیال آدم عاشق، معشوق است. و با این حرف که با دوری از معشوق بیشتر به او نزدیک می‌شوی موافقم. هیچ کس نتوانست برای خلیل خاما شود. همین موضوع باعث شد خلیل با خامایی خیالی روزها را زندگی کند. خاما در فصلی از زندگی خلیل وجود داشت و در فصلی از زندگی خلیل خاما آن سوی دیگر خلیل شد.
    در فصل پایان خلیل همه چیز داشت ولی تا زمانی که ریشه همه‌ی انارهای دنیا به هم برسند هرگز نمی‌توانست از خاما دست بکشد.
    و در آخر پایان ناگریز خلیلی که خاما را دیده و شناخته ولی نتوانسته به وصالش برسد.

  • خاما

    برای خرید این کتاب، کلیک کنید

     

    همه‌ی عشق‌ها و نفرت‌ها برای این بوده که کسی «خاما»یش را پیدا نکرده. یا خاما را دیده و نشناخته و یا شناخته و نتوانسته به وصالش برسد.

    «خاما» نباید نوشته می‌شد. یک بار یکی خیلی سال قبل، او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن درنیامد. لال شد.

    و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمه‌ها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم.

    به رقص و به رنگ‌رنگ زرد و قرمز این حلقه‌ی آتش، باید که جاری شد.

    رمان «خاما» زندگی انسانی را از یازده سالگی تا مرگ او در پیری تعریف می‌کند. پسری کرد از منطقه‌ی آرارات که در جريان جنبش استقلال‌‌طلبی خوی‌بون، همه‌ی مردم سرزمینش به ارسباران و بعد قزوین تبعید می‌شوند. این پسر در نوزده سالگی بخاطر اختلاف خانواده را رها می‌کند و به الموت می‌رود و تا پایان زندگی به زادگاه و خانواده برنمی‌گردد.

    اما چیزی که اصل این داستان است ماجرای دلبستگی پسر به دختری است که در جنگ‌ها حضور داشته و همزمان با تبعید كردها به اسارت درمي‌آيد؛ اسم این دختر «خاما»ست.

  • خاما / یوسف علیخانی

    photo 2021 03 04 07 44 17

    آدم‌ها دنبال گفتن قصه‌ی زندگی خودشان هستند و در طول تاریخ، این اتفاق با نگاه کردن به زندگی دیگری اتفاق افتاده است.
    همه‌ی ما در زندگی‌مان، آدمی داریم که قصه‌اش را نمی‌دانیم. قصه‌ی پدربزرگی که معلوم نیست از کجا آمده، که بوده و از کجا آمده و چه در سر داشته. قصه مادربزرگی که روزگار نگذاشت برای‌مان تعریف کنند.
    همه‌ی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها با گفتن قصه‌های قدیمی، سعی کردند، قصه خودشان را نگویند؛ خیلی هنر کرده باشند، کمی از خودشان را در آن قصه‌ها جاری کرده‌اند.
    خاما، داستان زندگی یک پدربزرگ است. پدربزرگی که حالا نیست. و راوی در پوستین او افتاده تا زندگی‌اش را از نگاه او خیال کند. این که چقدر به حقیقت رفته و چقدر خیال بافته، باید این رمان را خواند.
    این رمان، داستان زندگی و عشق است از سویی و از سوی دیگر رنج و جنگ و تبعید است و آن‌گاه سرگشتگی و آوارگی و گم شدن آن عشق که امیدبخش بود.
    خاما، داستان انسان معاصر است که زندگی، هر لحظه برای او نقشه‌ای زیر سر دارد و بدا به حال کسی که سر راهش سبز بشود.
    رمان «خاما» داستان من و شماست؛ با اکنون‌مان زندگی می‌کنیم و با عشق گمشده‌مان خیال می‌کنیم.
    یوسف علیخانی ناشر، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی معاصر ایرانی است. وی در طول دوران نویسندگی‌اش چندین اثر به چاپ رسانده که مجموعه داستان عروس بید، اژدهاکشان، قدم‌بخیر مادربزرگ من بود و رمان‎‌های خاما و بیوه‌کشی از جمله‌ی آن‌ها است.
    نسخه‌ی صوتی رمان خاما را با صدای نویسنده‌ی اثر «یوسف علیخانی» ازدست ندهید:

    https://goo.gl/d1uUt

  • خاما از نگاه خوانندگان / آزیتا مالکی

    خاما داستان عشق بود و سرگشتگی و بی قراری آدم ها... داستان دلتنگی سکوت و تبعید... خاما داستان زندگی خلیل است. داستانی که از دوازده سالگی خلیل شروع می شود. نوجوانی که شبی همراه با تب به استقبال عشق خاما می‌رود و در بحبوحه‌ی جنبش خوبیون از او دور می‌شود...

    داستان از این روزها شروع می‌شود و با خلیل دایه، باب و برادرانش تبعید می‌شویم به شاهسون، قزوین، زاغه... و درست در نقطه آخر تبعید با خیالات زنده خلیل همراه می‌شویم. با خامایی که هست و نیست.

    فصل‌های کتاب سرشار از جذابیت است. فصلی با عشق شروع می‌شود و فصلی با رهائی.

  • خاما از نگاه خوانندگان / پرنیان خجسته‌حال

    "خاما" رمانی صرفا عاشقانه نیست. شاید تکه‌ای گمشده از تاریخی باشه که به فراموشی سپرده شده. البته میان اون عشق در خیال و وهم موج می‌زنه. تبعید شروعی تازه برای این داستانه.

    هر چه خلیل از خاما بیشتر دور میشه در خاطر و خیالش غرق میشه و حالت دوگانگی به اون دست میده که شاید برای خیلی‌ها ملموس باشه.

    این دوری از وطن، دوری از خاما، به دور شدن از خودش دامن می‌زنه.

  • خاما از نگاه خوانندگان / توران قربانی

    یک خواننده مگر چه چیزی از نویسنده می‌خواهد؟

    خاما به تنهایی هشتاد و پنج در صد از آنچه را که در ذهنم داشتم بر آورده کرد.

    به سرزمین داستانی پرداخته بود که همه چیز ، همه کس در آن وجود داشت ، از هر قماشی که فکرش را بکنید.

  • خاما از نگاه خوانندگان / حسنا مرادی

    شاید در نخستین نگاه و در ساده‌ترین بیان خاما یک رمان صرفا عاشقانه تجلی کند و این تصویر در دید خواننده به شکلی نقش بندد که تنها با یک رمان احساسی و پرسوز و گداز روبروست. رمانی که در تلاش است نماینده‌ای باشد از عنصری بنام عشق که عقل را پس می‌زند و پای دل را به میان می‌کشد.

    اما هنگامی که خواننده قدم در راه داستان می‌گذارد و در جستجوی لایه‌های درونی و بنیادی آن ورای دلدادگی و دلبستگی به هزارتوهای پر پیچ‌ و خم از درونی‌ترین جلوه‌های داستان می‌رسد و به دنبال واکاوی رازها، قدم در کالبد رمان می‌گذارد، با رویه‌ای فراتر از انتظار روبرو می‌شود.

  • خاما از نگاه خوانندگان / دنیا شهیدی

    "همه عشق‌ها و نفرت‌ها برای این بوده که کسی "خاما" یش را پیدا نکرده یا خاما را دیده و نشناخته و یا شناخته و نتوانسته به وصالش برسد."

    اولین باری که درباره این کتاب می‌شنیدم با این جمله بود. همین جمله‌ای که اول کتاب نوشته شده و به گونه‌ای معرف این کتاب هست؛ ویدئوی معرفی کتاب با این جمله و جلد قشنگش محشر بود...

    خاما برای من پر از عشق و رنج، تبعید و دوری، واقعیت و خیال بود... خیال خاما در تک تک سلول‌های خلیل، رنج و سختی‌های زیادی برایش به وجود می‌آورد ولی همان هم هست که خلیل را از مصائب زندگی عبور می‌دهد.

    عشق به خاما دستاویزی شد برای "نشدن" های زندگی خلیل، و اما خاما فقط عشق نیست، خاما وطن است، خاما زادگاه است و حتا خاما زندگانی است که در قالب عشق رخ نموده است.( عشق به معنای واقعی در همه چیز)

  • خاما از نگاه خوانندگان / زهرا زاهدی

    خاما! نام آشنای این روزهای اهالی آموت. کتابی که شروعش با اظهار مردانگی و غیرت قوم کرد است که آن را انگار در تمام موجودات سرزمین کرد می‌توان دید، از خروسی که بالای پرچین می‌ماند تا مرغ‌ها به لانه بروند، تا درختانی که انگار از روی تعصب دریاچه سفید و مقدس آغگل را دربرگرفته‌اند. چندی از شروع داستان نمی‌گذرد که جنگ سایه سرد و سنگین خود را بر سر این سرزمین می‌اندازد و بعد هم اسارت و تبعید و دوری از وطن...

    نام آشنای این داستان خاماست، که در فصل اول مظهر عشق زمینی است و پس از اسارت خانواده خلیل، انگار می‌شود مرهمی که خلیل دلتنگی آغگل و دریاچه‌اش را با آن التیام می‌بخشد.

  • خاما از نگاه خوانندگان / سجاد حبیبی

    خاما، تبر است.

    وقتی کتابی پیشِ روی ماست از همان ابتدا تکلیف ما مشخص شده است. وقتی کتاب از جنس تاريخ باشد، می‌دانیم با کتابی پُر از اعداد و رقم و اسم و رسم، روبه‌رو خواهیم بود، وقتی کتابی فلسفی باشد یعنی کتابی سخت خوان (شاید هرجمله‌ای را باید چندبار بخوانیم تا درکش کنیم) پیش‌ِ روی ما است.

    اما وقتی کتابی از جنسِ ادبیات داستانی پیش رویِ ماست، در وهله‌ی اول می‌دانیم که یک قصه خواهیم خواند.

  • خاما از نگاه خوانندگان / سونیا مظلومی

    از قلب آغگل بر می‌خیزد خاما. از قلب جوانی که دلداده شده. خواب و خیال را به معشوقی سپرده که خامایش باشد و جان و جهانش باشد.

    خلیل باید فرهادی شود چونکه تیشه بر دوکوه آرارات کلاهی می‌زند که خامایش به سر دارد اما خلیل پتک بر کوه نمی‌کوبد، به دلش می‌کوبد، که خاما را بیابد. آرام جانش را... که بیاید و بگوید: جانا؟

  • خاما از نگاه خوانندگان / سیده زهرا توسلی

    “همه‌ی عشق‌ها و نفرت‌ها برای این بوده که کسی «خاما»یش را پیدا نکرده، یا خاما را دیده و نشناخته و یا شناخته و نتوانسته به وصالش برسد.”

    رمان خاما، روایت خانوارهای کردی‌ست که مُهر تبعید و کوچ اجباری به پیشانی‌شان خورده و از محل زندگی‌شان به واسطه قدرت و جبر حکومتِ وقت تبعید می‌شوند، زیرا کنار هم بودن کردها و شورش و انقلاب آن‌ها به نوعی زنگ خطر محسوب می‌شود و چیزی جز تحمیل و تحمل موقعیت پیش آمده وجود نخواهد داشت.

    خاما از زبان خلیل عبدویی روایت می‌شود و در فصل اول خلیل یازده ساله داستان را روایت می‌کند، تا فصول آخر که خلیل در آستانه‌ی میانسالی قرار دارد.

  • خاما از نگاه خوانندگان / شقایق سعید

    قبل از اینکه خاما چاپ بشه یا متولد بشه، من نابلدترین کتاب خوان بودم گویی...

    اما یه چیزی رو میدونستم که باید با کتاب و شخصیت هاش زندگی کرد تا داستان جذاب بشه...

    خاما چاپ شد اما خاما معمولی نبود، سوگ سیاوش و سووشون و کلیدر و جای خالی سلوچ هم معمولی نبودن...

    خاما راوی زنده یک عشق محکوم به تبعید و جدایی که در سطر شنونده میخکوب و با حالاتی متفاوت منتظر داستانه...