سه گانه

  • درباره «عروس بید» نوشته یوسف علیخانی در واکنش به منتقدان / حسن محمودی

    فرهیختگان، 16 اسفند 1388

    pdf

  • درباره مجموعه سه گانه يوسف عليخاني / فاطمه خلخالی

    قدم نهادن يك نويسنده در وادي ادبيات بومي، به خودي خود كار ارزشمندي مي نمايد؛ چرا كه ادبيات مي تواند همانند هر هنري در جاودانگي آيين و رسوم و زبان و فولكور هر منطقه نقش بسزايي داشته باشد. خلق داستانهاي اقليمي و روستايي، مستلزم شناخت مكان جغرافيايي، اعتقادات و بخصوص زبان مردم آن منطقه مي باشد كه گردآوري اطلاعاتي از اين دست براي نويسنده غير بومي كاري بغايت دشوار است، اگر چه محال نيست. پس شايد بتوان گفت اين رسالت نويسنده اي است كه خود در چنين فضاي اقليمي و روستايي تنفس كرده، هر چند جبري در كار نبوده و هر نويسنده اي در انتخاب سو‍ژه هاي داستانهايش كاملاً مختار است.

  • دربندِ پيله ي ذهنيتي از اوهام / مريم رييس دانا

    مجموعه ي قدم بخير مادربزرگ من بود از يوسف علیخانی منعکس کننده ي ادبيات روستاست ‘ البته با مختصات فرهنگي مربوط به خود؛ از جمله باورهاي متافيزيکي و جادو و جن و.. يا اختلافات ساده ولي ريشه گرفته ميان مردم روستا، به عنوان مثال بحث و نزاع بر سر جابه جا کردن علم امام حسين در مراسم مذهبي تاسوعا عاشورا – گرچه دومي در حد اشاراتي ست، به گونه اي که اعتبار و هويت و مرکز ثقل قصه هاي روستاي ميلک و آدم هايش همانا حضور موجودات ماورايي و غيرزميني است؛ و وجود دو محور مختصات: زبان بومي ( تاتي٭ ) و عدم پردازش شخصيت ها به شيوه ي کلاسيک ياري دهنده ي بيش تري هستند به ايجاد همان فضاي فضاي جادويي در بافت اثر.

  • درون و برون يك متن / فتح الله بي نياز

    يكى از ويژگيهاى بعضى از داستانها، تعين مردم شناختى و اجتماعى آنها است؛ حتى اگر درونمايه شان فارغ از زمان و امرى جهانى باشد. از اين نمونه است رمان هاى كلاسيك جنايت و مكافات، مادام بوارى و شمار كثيرى از كارهاى نويسندگان مدرنيست همچون فاكنر، آستورياس، يوسا، كنراد، فوئنتس و ديگران. كيفيت و كميت اين تعين تعريف ناپذير است؛ داستان مى تواند در حد رمان "مردى كه حرف مى زند" بارگاس يوسا انبوهى از سنت ها، باورها، اعتقادات و حتى افسانه ها و اسطوره ها را در متن خود جاى دهد يا در حد "حريق در باغ زيتون" خانم گراتزيا دلدا فقط بخش هايى از عناصر اجتماعى و مردم شناختى را بازتاب دهد؛ امرى كه اسم آن را وجه سوم زمينه نامگذارى مى كنيم.

  • دلهره هاى درونى / بهناز علیپور گسکری

    در مجموعه داستان قدم بخير مادربزرگ من بود، شباهت آدم ها، اشتراك مكان، كاربرد زبان و فضاى منتشره يكسان، به كتاب ساختارى رمان گونه بخشيده است، در عين حالى كه هر داستان ساز و كار و مضمونى ويژه دارد. روال خطى و بى حجم و منطق منظم داستان ها، به فضاى داستان هاى كلاسيك پهلو مى زند. اما چگونگى رفتار نويسنده در انتخاب نوع روايت ها و گزينش لحن و زبان خاص به همراه فرجام مبهم و نامعين، داستان هايى مدرن را پيش رويمان مى نهد. جغرافياى آشناى دهكده ميلك ظرف تمام قصه هاى مجموعه است و به منظور ايجاد فضاى وهم آلود و جادو زده آن از سه تدبير استفاده شده است: به كار بردن نام هاى روستايى، انتخاب نشانه هاى كلامى و گاه تصويرى و سوم نوع به كارگيرى زبان.

  • رنگ و بوی افسانه‌ای / جواد ماهزاده

    مجموعه داستان "اژدهاکشان" نوشته یوسف علیخانی مشتمل بر 15 قصه درباره باورهای عامیانه منطقه الموت به پیشخوان آمد.

    به گزارش خبرنگار مهر، این قصه ها شکل پرداخت شده و داستانی باورها و افسانه های روستاهای اطراف قزوین است که علیخانی در آثار دیگر خود نیز به آنها توجه داشته است.

    آنچه در قصه های این اثر بطور واضح و آشکار و در نگاه اول به چشم نمی آید همانا داستان پردازی به سیاق رایج مدرن و شناخته شده است. نویسنده در این مجموعه با اتکا به مفاهیمی غیرشهری و دغدغه هایی روستایی و اغلب غریب و فراموش شده، در پی بازسازی یا بازروایی قصه های مربوط به جغرافیایی خاص است.

  • روایت بی‌غل‌وغش نویسنده خودی / احمد بيگدلي

    يك جور صف‌بندي اعلام‌نشده‌اي هست ميان نويسندگان سرزمين ما. كه سابقه طولاني هم دارد و به خودي و غيرخودي معروف است. (در سينما هم هست كه البته به من مربوط نمي‌شود) تمام كساني كه اهل ادبيات داستاني‌اند، به سهولت مي‌توانند يك اثر انتشاريافته را از هر جناحي كه هست تشخيص بدهند.

    يوسف عليخاني از «خودي»‌هايي است كه با انتشار مجموعه داستان عروس بيد، مرا كه پيوسته خواسته‌ام «خودم» باشم، به‌شدت غافلگير كرده است. اين اثر در ميان آثار او كاملا متفاوت است و شاخصه‌هايي درخور ستايش دارد. در يك نگاه ساده همان‌جور كه معمولا مي‌رويم بازار تا كتابي بخريم، اين مجموعه 189 صفحه دارد با 10 داستان كوتاه كه داستان «بيل سر آقا»، كوتاه‌ترين و «هراسانه» به گمانم بلندترين آنها است، حدود 40 صفحه. كتاب را نشر آموت منتشر كرده است. با طرح جلدي كه مي‌توانست بهتر از اين باشد.

  • رونوشت با اصل برابر نيست / حسن محمودي

    "قدم بخير مادر من بود" مجموعه نخست يوسف عليخاني به تازگي از سوي نشر افق منتشر شده است.در بعد از ظهر روز بيست و دوم در غرفه نشر افق در نمايشگاه كتاب، اين مجموعه با حضور علاقمندان به ادبيات داستاني معاصر نقد و بررسي مي شود.

    "قدم بخير مادر بزرگ من بود " در برگيرنده داستان هاي "مرگي‌ناره"، "خيرالله خيرالله "، "رعنا "، "يه لنگ"، "مزرتي"، "آن كه دست تكان مي داد، زن نبود"، " كفتال پري"، "ميلكي‌مار"، "سمك هاي سياه كوه ميلك"، " قدم بخير مادر بزرگ من بود"، "كفني" و " كرنا " است.

    داستان هاي اين مجموعه در موقعيت جغرافيايي ميلك و رودبار الموت ؛ زادگاه نويسنده روي مي دهد.زبان داستان ها نيز علاوه بر نقل قول هادر بافت جمله ها و لحن برگرفته از اين موقعيت روستايي شكل مي گيرد.داستان هاي ديگر نيز كه بيرون از اين موقعيت اتفاق مي افتد، داراي ذهنيتي شكل گرفته از موقعيت روستاي نويسنده است.

  • رویارویی دنیای روستا و جهانِ شهر / عبدالعلی دست‌غیب

    اژدهاکشان: مجموعه داستان، یوسف علیخانی، تهران، انتشارات نگاه، 1386

    داستان نخست مجموعه، ماجرای پیرمردی روستایی به اسم کَبلِ رجب است که با زنی به نام مشدی سکینه زندگی می‌‌کند. گرچه این دو با هم اختلاف‌هایی هم دارند اما پیداست که با یکدیگر بسیار اُنس گرفته اند. رجب به دلیل این که فرزند ندارد همه مهر و علاقه خود را به بُزی که رنگ و پیکره ای طُرفه دارد می‌‌بندد. این بُز فضای خالی زندگی او را پر می‌‌کند. سکینه گرچه به صورت ظاهر از حضور بُز در خانه گِله و شِکوه می‌‌کند اما در اعماق قلب خود به این حیوان علاقمند است. داستان به دست آوردن این بُز، هم ساده و هم در خورِ توجّه است. اوج داستان آنجاست که رجب پس از مرگ بُز در پیش بام افتاده و بُزها آمده اند دور او حلقه زده اند و سکینه (زنش) رواندازی گل منگلی را رویش می‌‌اندازد و گریه می‌‌کند یا به قول نویسنده: (گِل ِ پیش بام خیس می‌‌شود. ص 19) رجب در بین بُزهایی که یک عمر به آن‌ها عشق ورزیده، مرده است. این داستان یعنی «قشقابل» مفهوم قابل تامّلی از عشق است که در دو لایه خودنمایی می کند.به دست آوردن بُز و ماجرای زندگانی صاحب بُز و از طرفی مشدی سکینه و ارتباطش با کبل رجب، تلخ و شیرین عشق را به نمایش در می آورد و همین نگاه، این داستان را متفاوت کرده است از بقیه داستان ها.

  • زباني گمشده در آن سوي زمان / اميد بي نياز

    يوسف عليخاني را بيشتر چهره اي ژورناليستي مي شناسند; كسي كه در كار ترجمه و مصاحبه هاي حرفه اي ادبي است، اما بخشي از زندگي اش را هم صرف داستان نويسي كرده و حاصل آن مجموعه داستاني اي به نام "قدم بخير مادربزرگ من بود" اين كتاب بتازگي از سوي نشر افق منتشر شده كه شامل 12 داستان كوتاه و موجز است. بعضي از داستان ها در ششمين جشنواره بين المللي روستا و داستان هاي برگزيده مسابقه صادق هدايت انتخاب شده اند.
    فضا و محل رويدادهاي داستاني مجموعه، روستايي به نام "ميلك " است (به فتح لام و سكون كاف ) بي شك وجود جوي روستايي، القاكننده الگوها و انگاره هاي زندگي روستايي است و متعاقبا سيستمي از انديشه را شكل مي دهد كه متاثر از ساخت هاي تاريخي، فرهنگي، اقتصادي و... جامعه شباني يا كشاورزي است و در مرحله نخست، مخاطب انتظار دارد محتواي فكري ودرونمايه فلسفي و روانشناختي داستان از بين برود و با قصه اي ساده، بي دغدغه و بي هيچ نوع شهودي از لحظات انساني برخورد كند. بنابراين خواننده در رويارويي نخستين با اين داستان ها به يك دوراهي مي رسد.

  • زن زیر رنگین کمان / كتايون ربيعي

    نگاهي به مجموعه داستان "اژدهاكُشان" يوسف عليخاني

     

    نمی دانم یوسف علیخانی اين كتاب را به سبک بورخس نوشته است یا مارکز یا نویسندگان آمریکای جنوبی یا نه. و نمی دانم قرارش این بوده است که بر روی لبهء باریک واقعیت و جادو گام بردارد یا نه. قصد من هم این نیست که بگویم يوسف عليخاني از که و که و که تأثیر پذیرفته، اما در داستانهای مجموعه داستان "اژدهاکشان" در مرز بین واقعیت و خیال قدم برمي دارد. در قصه های او حضور اوشانان (ازمابهتران) چنان طبعیست که حضور آدم و بز و گله و... انگار آنها جزیی از زندگی عادیند و عجیب اینکه دوست داشتنید. در قصهء اوشانان حضور "زنانه" لازم و ضروریست، انگار وجدان بیدار میلکی جماعت است. به همین اندازه در این مجموعه مرگهای غیر طبیعی بسیار طبیعی است. اینکه پسرک سه ساله با دیدن پدر می میرد، یا مرگ مشدی دوستی و نگرانی وی برای توبهء پیش از مرگ و یا حتی مرگ مشدی سالار که به قتل می رسد امریست طبیعی که هیچکس نمی پرسد چرا. حتی کسی نمی گوید که مشدی سالار چطور با یک تیر، یک ساچمه، "تمام تنش شده بود انبان آردی که هزار سوراخ ورداشته باشد". همهء اینها در فضای میلک عادیست. شاید هم از همین باشد که منی که چنین فضایی را در ادبیات ایران ندیده ام ناخودآگاه به یاد ماکوندوی مارکز می افتم. حال اگر این باعث ایجاد شباهت بین مارکز و علیخانی می شود چه اهمیتی دارد. این تنها زنده شدن خاطره ایست در ذهن خواننده ای چون من.

  • ساختار شکنی در داستان هایی با درون مایه های کاملا سنتی یا خرافه های داستانی شده / سپیده جدیری

    " زبان هر کس گویا نهان اوست. " ( داریوش آشوری – کتاب " شعر و اندیشه " – صفحه 16 )

    اسامی ِ اشخاص غالبا ریشه در پیشینه ی فرهنگی خانواده یا قومی دارد که در آن تولد یافته اند. " قدم بخیر " هم ذاتا به فرهنگی خاص تعلق می یابد، فرهنگی که خرافه چنان در آن ریشه دوانیده است که نوزادی را بالقوه خوش قدم یا بدقدم بداند و بدین گونه " قدم بخیر مادربزرگ من بود " اسم کتابی می شود که داستان های آن به قول پشت جلدش " در فضای وهم زده ( من می گویم خرافه زده ) ی یک روستا می گذرد. "
    این نوع فضاسازی در نگاه نخست می تواند یادآور ِ فضای مجموعه هایی چون " عزاداران بیل " و بیش از آن " ترس و لرز " غلامحسین ِ ساعدی باشد که داستان های کتاب ِ " قدم بخیر مادربزرگ من بود " نیز در یک روستا ( میلَک) یا در رابطه با آن اتفاق می افتد، با نام ها ( شخصیت ها ) ی مشترکی در اکثر داستان ها روبرو هستیم و اما هر داستان در عین حال داستان مستقلی است. پس می توان چنین نتیجه گرفت که در ایده و درون مایه ی آنها تفاوت چندانی با آثار ساعدی به چشم نمی خورد.

  • سمفوني واژگان روستا / مهتاب كامراني

    زبان، فضا، روايت
    داستان‌هاي يوسف عليخاني تركيبي از داستان‌هاي رئاليستي، اجتماعي و بومي است. وي هرچند با يك زبان كهن با مخاطب امروزي رودررو مي‌شود اما در كاراكترهاي سنتي كه او در مورد آنها صحبت مي‌كند نوعي نوسازي ذهني وجود دارد. يعني نويسنده در داستان‌هاي عروس بيد سعي مي‌كند آدم‌هايي با ذهنيت‌هاي نو به تصوير بكشد و اين وجه تمايز او از ديگر نويسندگان هم عصر او است. آدم‌هايي كه در تقابل با زندگي امروزي فراتر از محيط زندگي‌شان جلو رفته‌اند. عنصر مكان براي آنها كم رنگ شده است. در نثر عليخاني آدم‌هايي را در مكان‌هاي سنتي مشاهده مي‌كنيم كه سعي مي‌كنند هنجار و نظم حاكم بر محيط را با داده‌هايي كه از دنياي علم و تجربه كسب كرده‌اند به هم درآميزند. از يك طرف تركيب و قرار دادن شخصيت‌هاي نو و سنتي در كنار هم و از طرف ديگر فضاي سنتي با هنجارهاي خاص جغرافيايي جان گرفته‌اند.

  • سه گانه یوسف علیخانی

    برای خرید این کتاب، کلیک کنید

     

    «سه‌گانه» «یوسف علیخانی» شامل ۳۷ داستان سه مجموعه داستان این نویسنده‌ (قدم‌بخیر مادربزرگ من بود – اژدهاکشان – عروس بید) در یک جلد است.

    داستانهای این نویسنده در روستایی خیالی به نام «میلَک» اتفاق می افتند. این روستا خالی از جمعیت شده و سایه جانوران خیالی و باورهای خرافی، مردم روستا را گرفتار کرده است.

    «قدم‌بخیر مادربزرگ من بود» اولین مجموعه داستان «یوسف علیخانی» شامل ۱۲ داستان کوتاه است. این مجموعه داستان که پیش از این چهار بار تجدید چاپ شده بود، پس از انتشار نامزد جایزه کتاب سال، برنده جایزه صادق هدایت و برنده جایزه ویِژه جشنواره روستا شد. «مرگی ناره»، «خیرالله خیرالله»، «رعنا»، «یه‌لنگ»، «مَزرتی»، «آن‌که دست تکان می‌داد زن نبود»، «کفتال پری»، «میلکی مار»، «سمک‌های سیاه‌کوه میلک»، «قدم‌بخیر مادربزرگ من بود»، «کفنی» و «کَرنا» داستان‌های مجموعه قدم‌بخیر مادربزرگ من بود، هستند.

    «اژدهاکشان» دومین مجموعه داستان «یوسف علیخانی» است که شامل ۱۵ داستان کوتاه است. این مجموعه داستان که پیش از این پنج بار تجدید چاپ شده است، شایسته‌تقدیر جایزه جلال‌آل‌احمد و نامزد جایزه هوشنگ گلشیری بود. «قشقابل»، «نسترنه»، «دیولنگه و کوکبه»، «گورچال»، «اژدهاکشان»، «ملخ‌های میلک»، «شول و شیون»، «سیا مرگ و میر»، «اوشانان»، «تعارفی»، «کل گاو»، «آه دود»، «الله‌بداشت سفیانی»، «آب میلک سنگین است» و «ظلمات» داستان‌های مجموعه اژدهاکشان هستند.

    «عروس بید» سومین مجموعه داستان «یوسف علیخانی» است که شامل ۱۰ داستان کوتاه است. این مجموعه داستان که پیش از این چهار بار تجدید چاپ شده بود، برنده جایزه کتاب سال غنی‌پور و نامزد نهایی جایزه کتاب فصل شده‌ است. «پناه بر خدا»، «آقای غار»، «هراسانه»، «پنجه»، «رتیل»، «جان قربان»، «عروس بید»، «مّرده‌گیر»، «بیل سر آقا» و «پیر بی بی» داستانهای مجموعه عروس بید هستند.

  • شترسواری با زنده‌یاد جلال آل‌احمد! / سیدرضا شکراللهی (سایت خوابگرد) به اضافه پاسخ به حسن محمودی

    سیدرضا شکراللهی: نخستین جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد، پس از سه سال از زمان تصویب آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی، سرانجام، امروز برگزار شد. هیأت علمی این جایزه پیش از این اعلام کرده بودند که خیلی سخت‌گیری کرده‌اند و هیچ اثری به عنوان برنده‌ی ۱۱۰ سکه معرفی نخواهد شد و تنها از صاحبان پنج کتاب تأثیرگذار با اهدای ۲۵ سکه تقدیر خواهد شد. اعلام برنده‌ی مطلقی که وزارت ارشاد ۱۱۰ سکه به صاحب‌اش بدهد، تقریباً ناممکن است. مجوز همه‌ی آثار ادبی را وزارت ارشاد صادر می‌کند، ولی هر اثری با هر ارزش ادبی، اجازه‌ی حضور در جوایز ادبی دولتی را ندارد؛ حتا اگر دولت خاتمی باشد. با این حال، متعهدترین داوران نزدیک به نظام حاکم نیز اگر نخورده‌اند نان گندم، دیده‌اند دست مردم. معمولاً راه‌های زیادی برای فرار از خطر و رسیدن به عدالت هست. تبدیل اسم برگزیده به تقدیرشونده و کاهش سکه‌ها از ۱۱۰ تا به ۲۵ تا، فقط یکی از راه‌هاست. در این دولت هیچ کاری نباید روی زمین بماند که عاقبت نمانْد. سنگ بزرگ علامت نزدن است، ولی این روزها می‌شود هر سنگ‌ بزرگی را خرد کرد و زد.

  • شک، وهم و ایمان | ما سینه مان را قزوین زدیم، آمدیم علم ببریم (کرنا - قدم بخیر...)

    در ادامه و انتهای گزارش برنامه ی میهمانان داستان مشهد باید عرض کنیم که کاغذ هایمان را که گزارش مفصل مکتوبی هم بود گم کرده ایم! این گزارش های بنده ظاهرا به نظر می رسد همیشه چیزی کم دارد یا عکس ندارم یا گزارش مکتوب یا نقد. و البته خوشبختانه این بار اصلا جای نگرانی نبود چون نویسنده ی میهمان خودشان کاملا مجهز آمده بودند. هم خبرنگار داشتند و هم عکاس و هم منتقد. بنابراین بنده بعد از اینکه گزارش مکتوبم را گم کردم و چند پست به گذاشتن همان مطالب نویسنده ی میهمان قناعت کردم همینطور عاطل و باطل نشستم و با خودم گفتم چه بنویسیم که نگفته باشند و چه ننویسیم که گفته باشند. بعد فکر کردم بهتر است ازحافظه ی خرابمان یاری بگیریم و از همان ب بسم ا... بنویسیم که تازه آنهم دیدم که آقای رضیئی در وبلاگش نوشته. پس همینطور برای خالی نبودن عریضه می نویسیم که:

  • شیفتگی نویسنده به جهان داستانش / انوشه منادی

    علیخانی با قدم خیر مادر بزرگ من بود و اژدها کشان و عروس بید، سه گانه یی نوشت و اقلیم خاص را روی نقشه به ما نشان داد که در جغرافیای پر تنوع این ملک با ذره بین هم دیده نمی شد و لای دو سنگ قرار گرفته بود، اما مکان جدید بود با خرده فرهنگ و روایت که به قدمت همین ملک بود و هست و به مدد خالق ادبی این مکان، تا داستان ایرانی هست، خواهد بود. اما در نوع ادبی، این نگاه یا گرایش، تازه نبود و در ایام ماضی داستان نویسان خوش قریحه و استوار، اقلیم خودشان را روی دوش گرفته و پا به وادی ادبیات داستانی گذاشتند، با خلق آثار خواندنی، و با بهره گیری از ابزار مناسب، به طور خاص در کشور داستان، اقیلم خود را ثبت کردند و خرده فرهنگ و قوم و ملیت گوشه یی از این سرزمین پهناور را در جهان داستان ماندگار کردند، این تلاش در شکل قابل توجه اش به ظرفیت زبان معیار و داستان، به تنوع و تکثر فرهنگی یاری رساند. با این توضیح که باید خط تمایزی اساسی کشید بین این دسته آثار با آن گونه آثار بومی که برای خواندن به مترجم یا زیر نویس نیازمند ست، چرا که اساسا در مقوله این بحث نمی گنجد.

  • ظرفیت‌های ‌زبانی‌ عروس بید / میثم نبی

    از منظر ساختگرایان و به ویژه نظریه پرداز مطرح این مکتب « رولان بارت » ویژگی و تمایز متن مدرن ( در تقابل با نمونه ی سنتی اش: متن خوانشی ) در « نویسایی » بودن آن است. تلاش مخاطب داستان مدرن صرفا در فهمیدن پایان داستان و درک اینکه ماجرا از چه قرار است، نیست. ادبیت موجود در دل داستان است که آن را لذت بخش می نماید. در چنین متنی تک تک کلمات ارزش ادبی می یابند و روایت با مورد خوانش قرار گرفتن از جانب مخاطب یکبارمصرف نمی شود، بلکه به دلیل چند لایه بودن می تواند در خواندن های مکرر و به تعداد مخاطبانی که آن را می خوانند معنا زایی کند. در این میان «زبان» به عنوان یکی از بارزترین عناصر متن ادبی ازجمله ابزاری است که می تواند بر این لایه مندی شاکله بخشد.

  • عروس بید

  • عروس بید در میلک! / علی عبداللهی

    عروس بید، سومین اثر از سه گانه‌ی میلک است (به تعبیر نگارنده) از یوسف علیخانی، که مدتی است آن را خوانده‌ام. این روزها نویسندگان ما، روستانویسی را کمتر جدی می گیرند، شاید به این باور- نه چندان درست- که برآن است، قصه‌ی مدرن لزوماً از دل مناسبات شهری وشهرنشینان برمی‌آید. ولی همه می دانند آثار زیادی در ادبیات جهان وجود دارد که خلاف این دیدگاه را ثابت می کند و با آنکه روستایی محض اند، اما سخت مدرن‌اند، مثل پدرو پارامو و... شاید هم بسیاری از نویسندگان و خوانندگان به زبان بی در و پیکر و فقیر و کم جان رسانه ای یا تلویزیونی معتاد شده باشند و زبان چنین آثاری را برنتابند. آن نگاهی در قصه‌نویسی که می خواهد همه‌ی قصه‌ها را در یک زبان تخت و بی بو و خاصیت ببیند. اما من درست به همین دلیل که قصه‌های علیخانی با دیدگاههای رایج برخی همسویی ندارد و البته بنا به دلایلی دیگر از قصه‌های این نویسنده خوشم می آید. زبان آهنگین، یکدست و جاندار قصه‌ها، خواننده را محوخود می‌کند. زبانی که از زبان کتاب اول نویسنده " قدم به خیر مادربزرگ من بود " به مراتب سنجیده تر و ورزیافته تر است و حتی در اینجا برای خود تبار ویژه‌ای یافته است. این زبان مخصوص خود نویسنده است و البته زاییده ی فضای مه آلود مناسبات میلکی‌ها.