سه گانه

  • تریلوژی میلک: درباره مجموعه داستان «عروس بید» / علی چنگیزی

     

    اعتماد، 5 اسفند 1388

    pdf

  • تلاش برای خلق کلمه / خدیجه زمانيان

    روز شنبه يوسف عليخاني به مشهد آمده بود تا در جلسه نقد و بررسي کتابهايش شرکت کند و نظرات موافق و مخالف درباره سه گانه اي که نوشته است را بشنود.

    سه اثر «قدم بخير مادربزرگ من بود»، «اژدها کشان» و «عروس بيد» يوسف عليخاني در دانشگاه فردوسي مشهد به همت جهاد دانشگاهي و همکاري انجمن ماتيکان داستان، با حضور کامران محمدي و محمد علي علومي مورد نقد و بررسي قرار گرفت.

  • توفان سوار در میلک: درباره مجموعه داستان «عروس بید» / مرتضا کربلایی لو

    pdf

    ظاهرا بايد در نقد يك داستان ابتدا يك مقدمه در معرفي چارچوب نظري پيشنهادي آورد. برآنم چند كلمه‌اي در نقد مجموعه داستان عروس بيد نوشته‌ي يوسف عليخاني قلمي كنم اما سراغ نظريه‌هاي مألوف غربي نمي‌روم. دستمايه‌ي نظري من، آموزه‌هايي از عرفان نظري پس از ابن‌عربي و حكمت متعاليه‌ي ملاصدراست. يك صوفي قَدَر قرن هشتمي كتابي نوشته و در آن ماجراي نوح و طوفان ايشان را تأويل كرده. به بحث‌هاي پيچيده در چرايي تأويل وي وارد نخواهم شد اما از تأويل وي در اين نقد بهره خواهم جست. هم‌چنين به اصل «اتحاد عاقل و معقول» ملاصدرا نيز اشاره‌اي خواهم زد. بزرگا يادشان.

  • جای بیوه کشی یوسف علیخانی روی داشبورد ماشین است نه قفسه کتاب / قاسم شکری

    خواندن یا نخواندن بعضی کتابها تاثیری به حال خواننده ای که من باشم - دیگران را نمی دانم- ندارد. بخوانی شان چیزی به داشته هایت اضافه نشده ، نخوانی شان چیزی از تو کم نشده. شاید تنها ضرری که متوجه تو شده وقتی است که به بطالت گذرانده ای. این جور کتابها را باید گذاشت قفسه بالای کتابخانه. جوری که ماه به ماه چشمت به آن نیفتد. حتا اگر بشود آن را وارونه گذاشت بهتر است. این گونه دیگر حتا چشمت به اسم کتاب هم نمی افتد. کتاب دیگر برای تو شده یک بسته کاغذ که لای تعدادی کتاب گیر افتاده اند. دسته ای دیگر از کتابها را اگر بخوانی شان ضرر می کنی. چرا؟

  • جایزه ادبی جلال آل احمد / دکتر کتایون ربیعی

    مژگان که زنگ زد و گفت:” یک خبر خوب دارم”، به هر چیزی فکر می کردم جز آنچه که گفت. خبر را در هفتان خوانده بود و بلافاصله به من زنگ زده بود. لینک خبر را با مسنجر برایم فرستاد و من با خواندن آن، از خوشی بال درآوردم. اژدهاکشان را فرای از آشنایی با نویسنده اش دوست داشتم. سال گذشته، گمانم در بهار بود، که دو سه داستان از مجموعه اژدهاکشان را خواندم و شنیدم. از میان آنها تکان دهنده ترینشان “گورچال” بود. نویسنده در پایان پاراگراف اول این قصه چنان ساده و بی دغدغه مرگ پسرک سه ساله را خبر می دهد که انگار عادی ترین اتفاق قصه بوده است و توی خواننده نمی دانی باید چگونه عکس العملی نشان دهی؛گیج ِ گیج می شوی. این قصه را بارها و بارها پیش از چاپ کتاب خواندم و آرزو کردم کاش به انگلیسی ترجمه می شد و در جای معتبری چاپ می شد.

  • جایی که کلمات می‌رقصند: یوسف علیخانی آثار شاخصی در ادبیات اقلیمی و روستایی خلق کرده است

    13991107

    حسنا مرادی


    یوسف علیخانی با انتشار «قدم‌بخیر مادربزرگ من بود»، ورودش به جامعه ادبیات داستانی ایران را رسمی کرد. این مجموعه داستان، داستان‎‌‎هایی در مورد زندگی و باورهای مردم روستای میلَک در استان قزوین است. داستان‎‌‎های اقلیمی و روستایی این مجموعه با وجود فضای روشنفکری حاکم بر ادبیات سال‎‌‎های اواخر دهه1370 و اوایل دهه1380، توانستند نظرها را به‎‌‎خود جلب کنند. علیخانی داستان‎‌‎های میلک را ادامه داد و سه‎‌‎گانه میلک، قدم‌بخیر مادربزرگ من بود، «اژدهاکُشان» و «عروس بید» را خلق کرد. زبان داستان‎‌‎های او از نخستین کتاب تا سومین این سه‎‌‎گانه، به وضوح تغییر کرده بود. در کتاب اول، فهمیدن گفت‎‌‎وگوها که به زبان محلی بودند، برای بعضی از خوانندگان سخت بود. معنی کلمات ناآشنای گویش محلی در پانویس نوشته شده بود و این رفت‌وبرگشت مداوم از روانی داستان کاسته بود. در کتاب دوم دیگر خبری از پانویس‎‌‎ها نبود، اما این کتاب سوم، عروس بید، بود که نشان از پختگی علیخانی در نثر و زبان خودش را داشت. گفت‎‌‎وگوهای کتاب سوم همچنان به گویش محلی بودند، اما علیخانی کمی آنها را ساده‎‌‎تر کرده بود. جادوی اصلی ‎او در نثر داستان‎‌‎هایش بود؛ علیخانی واژه‎‌‎هایش را طوری انتخاب کرده بود که نثر پویایش خیال‎‌‎انگیزی شعر را داشته باشد. استفاده فراوان او از آرایه ادبی تشخیص، حتی اجزای بی‎‌‎جان داستان‎‌‎هایش را هم جاندار کرده بود. عروس بید چکاد نثر علیخانی نبود. او پس از این سه‎‌‎گانه، دورمان «بیوه ‎‌‌کشی» و «خاما» را نوشت. خاما، در نیمه دوم دهه1390، یادآور نثر آهنگین و تصویرساز کلیدر در اواخر دهه1350 است. نثر روان و پویای علیخانی با توصیفات چندلایه‎‌‎اش برای خواننده تصویری روشن از روزگاری که بر قهرمان داستان رفته، می‎‌‎سازد. روش استفاده او از زبان محلی در خاما کاملا به پختگی رسیده است، به‎‌‎طوری‎‌‎که هر خواننده فارسی‎‌‎زبانی گفت‎‌‎وگوهای کتاب را می‎‌‎فهمد و در عین حال، پیوند قصه با اقلیم و بوم وقوعش قطع نشده است. علیخانی در این رمان، قصه‎‌‎ای شاخص در ادبیات اقلیمی آفریده است که سال‎‌‎ها در ادبیات ایران ماندگار خواهد بود؛ رسیدن کتاب به چاپ پانزدهم تأییدی بر ماندگاری خاما است. «وقتی به خانه آقای اوسطی رسیدم، تازه دروازه باز شده بود. کسی توی حیاط درندشت‎‌‎‌ آن به دیدار نمی‎‌‎آمد. نشستم سر سکوی جلوی در. با مشمادارچوب‎‌‎ام داشتم روی خاک زمین، خط می‎‌‎انداختم که صدای روبوسی کفش‎‌‎های گالش زنانه‎‌‎ای، راه را پر از عطر شکوفه‎‌‎های درخت سنجد کرد که بین راه دیده بودم دیگر شکوفه‎‌‎ای نمانده بود. سرم را بلند کردم. قدم‌بخیر بود. بلند شدم و ایستادم. آمد و آمد و آمد. به من که رسید، سلام کردم؛ که از من بعید بود به یک زن سلام بکنم.
    جوری نگاهم کرد که نفهمیدم خوشحال شد از دیدن‎‌‎ام یا تعجب کرد از بودن‎‌‎ام در رشکین یا شرم داشت نگاهش، یا ترس بود در دست‎‌‎هایش که پاهایش را به لرزه انداخت و به جای اینکه طرف تندورستان برود، رفت سمت اتاق‎‌‎های آقای اوسطی.»

    همشهری، سه شنبه 7 بهمن 1399

  • جلسه نقد " قدم بخير..." در نمايشگاه کتاب

    جلسه نقد و بررسي مجموعه داستان " قدم بخير مادربزرگ من بود" روز سه شنبه 22 ارديبهشت 83، ساعت 4-6 در غرفه نشر افق در نمايشگاه بين المللي کتاب تهران برگزار شد.
    در اين نشست حسن محمودي، بلقيس سليماني، عليرضا پيروزان، رضا زنگي آبادي، ايرنّا مُحي الدّين بُناب و اميد بي نياز به نقد اين مجموعه داستان پرداختند.
    مشروح صحبت هاي منتقدان اين جلسه:

    حسن محمودي: فكر كنم اينطوري شروع كنيم كه در وهله اول نه به جاي آقاي يوسف عليخاني بلكه به جاي بچه هاي نسل جديد كه يوسف عليخاني يكي از آنهاست از ناشرهايي مثل نشر افق تشكر بكنيم كه به هر حال دارند بها مي دهند به نسل جديد و مجموعه هايشان را به طور جدي چاپ مي كنند. اين مساله مهمي است حالا از دست اندركاران نشر افق از آقاي غلامي تا دوستان ديگري كه در اين نشر زحمت مي كشند و قبل از كار آقاي عليخاني، كار آقاي ارژنگ و خانم محبعلي را چاپ كردند. به هر حال اين مجال پيش آمده براي اين نسل و اميدوارم اين روند ادامه پيدا بكند و بايد از مسوولان اين نشر بخواهيم كه مثل ناشران حرفه اي ديگر در دام آدم هاي پيشكسوت نيفتند.

  • جلسه نقد و بررسي داستان " رعنا " در کانون ادبيات ايران

    جلسه نقد و بررسي داستان رعنا و مجموعه داستان "قدم بخير مادربزرگ من بود" بعدازظهر روز 18 اسفند در کانون ادبيات ايران (فرهنگسراي شفق) برگزار شد. در اين جلسه محمدرضا گودرزي، حامد يوسفي و حميدرضا نجفي درباره اين داستان صحبت کردند.
    مشروح نظرات منتقدان اين جلسه:

    محمدرضا گودرزي: در اين جلسه دو داستان نقد مي شود. اولين داستان، داستان رعنا هست نوشته يوسف عليخاني که از مجموعه قدم بخير مادربزرگ من بود، انتخاب شده و داستان دوم مرغ کف نوشته کيانوش اسلامي که از مجموعه گوشت زير دندان انتخاب شده است. منتقدان اين برنامه جدا از من، آقايان حميد نجفي و حامد يوسفي هستند. من قبل از اين که آقاي عليخاني بخواهم بيايندتا داستان شان را براي ما بخوانند، مختصري درباره مجموعه ايشان خدمت شما صحبت مي کنم.

  • چگونه «نغد عدبی» بنویسیم؟ / مريم حسينيان

    ببینید دوستان! قرار نیست اینجا درباره اینکه نقد ادبی چیست؟ آیا ذره بین است یا نه؟ و یا تفکیک سره از ناسره است و این حرفهایی که در دکان هر بقالی هم پیدا می شود حرف بزنیم. به ما چه ربطی دارد که نقد لغوی چیست؟ نقد فنی به چه درد می خورد؟

    این مزخرفات مال همان هایی است که آن طرف آب نشسته اند و اسم خودشان را گذاشته اند سارتر، کامو، برشت و هربرت رید و مشتی آدم بیکار دیگر.

    بهتر است خودشان بروند و کتابهایشان را با انواع نقد روانشناسی و اخلاقی و اجتماعی و زیبایی شناسی زیر و رو کنند.

  • حركت ‌در‌ مه / احسان حضرتي

    سرانجام پس از 3 سال، مصوبه پانصدوشصت‌وپنجمين جلسه شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي، در روز دوم آذر، مقارن با شب تولد جلال آل احمد، اجرايي شد و نخستين دوره جايزه ادبي جلال كه گران‌ترين جايزه ادبي ايران محسوب مي‌شود، برگزار شد.
    اما برخلاف انتظار، هيچ نويسنده‌اي نتوانست نظر هيات داوران اين جايزه را تامين كند و تنها 5 كتاب شايسته تقدير اعلام شدند.
    در بخش رمان و مجموعه داستان كه به نسبت حوزه‌هاي نقد ادبي، تاريخ نگاري و مستندنگاري از حساسيت بيشتري برخوردارند، 25 سكه تقديري به« قاعده بازي» نوشته فيروز زنوزي جلالي و« اژدهاكشان» به قلم يوسف عليخاني رسيد؛ انتخابي كه خيلي زود واكنش‌هاي متعددي را برانگيخت.

  • حله صدا به کی مانه؟ / مظاهر شهامت

    مجموعه از دوازده داستان تشکيل شده است. اسامي آنها اگرچه معناي يک زبان و گويش محلي آن را تداعي مي کند، اما با انتخابي زيرکانه، غريبانگي خود را حفظ خواهند کرد حتي اگر براي بعضي از آنها زيرنويسي هم داده شده باشد.غريبانگي که ايجاد شده باشد در دور از امکان فرسايشي – لااقل تا مدتي – در ذهن، التذاذ را تمديد خواهد کرد يا تلاش براي پديد آمدن آن. و با توضييح و شرح از ميان نمي رود و با آن بيگانگي خواهد کرد.ذهن پسنديده و گزيده، الگوهاي خود را در پساپشتي پنهان در خود به کار مي بندد و آن را در برابر منطق شرح که لزوما محدود کننده هم است، مخفي نگه مي دارد. چون از بازتوليد ايجاب هاي الگوهاي خود لذت خواهد برد.

  • خسته شديم از اين ميلك. چه خبره آقاي عليخاني؟! / مهدي اميري نظري بره سري

    - "ميلك، ميلك، ميلك، واي خدا اين ميلك كجاست؟ خسته شديم از اين ميلك. چه خبره آقاي عليخاني؟! بسه ديگه."
    به راحتي مي شود اين جمله يا مضموني شبيه اين را در انديشه بسياري از منتقدان به يوسف عليخاني درك كرد.
    ولي ميلك، فقط ميلك نيست، مشتي است از يك خروار.
    آن خروار ولايتي است قديمي كه داراي فرهنگي است غني ولي متاسفانه دور مانده و غريب.

  • داستان هاي اين مجموعه وهمي هستند / شهرنوش پارسي پور

    نگاهي به مجموعه داستان «قدم به خير مادربزرگ من بود» نوشته يوسف عليخاني، تهران، نشر افق

    داستان هاي اين مجموعه وهمي هستند. با خواندن آنها مي توانيم باور كنيم كه در هنگام زندگي در يك روستاي كوچك كه شايد برق هم نداشته باشد آدم چاره اي ندارد جز آن كه دچار اوهام بشود. زن روستائي دائم تبريزي ها را مي شمارد. آنها بيست و سه تا هستند، اما ممكن است كه يكي بيشتر باشند و اين بيشترين همان "يه لنگ"، هيولاي يك پاي بسيار بزرگ است كه آدم را تسخير مي كند. هيولاهاي ديگر هم هستند. مارها نقش مهمي در اين داستان دارند و مي توانند آدم ها را بخورند و به كلي نابود كنند. مرگ نيز چهره اي ديگر دارد و همه را دچار اضطراب مي كند. روستا همانند اغلب روستاهاي ايران، در هنگام عزاداري دهه محرم زنده مي شود. علم ها حركت مي كنند. يكي از علم ها از ده مجاور خود حركت كرده و به ميلك، مكان اين داستان ها آمده است.

  • داستان هاي ميلک / حسن لطفي

    "قدم بخير مادربزرگ من بود" اولين مجموعه داستان " يوسف عليخاني" است که زمستان سال گذشته در 104 صفحه توسط نشر افق به چاپ رسده است. يوسف عليخاني سال ها است که مي نويسد. دو کتاب ديگر هم دارد که اگرچه داستان نيستند اما نشان از دل مشغولي او به ادبيات داستاني دارد. کتاب " نسل سوم" او که در سال 1380 توسط نشر مرکز منتشر شده حاصل گفتگوهاي طولاني وي با نويسندگاني است که در نسل سوم ادبيات داستان ايران اسم و رسمي دارند. يوسف عليخاني در اين کتاب با سوال هايش در پي پاسخ به اين سوال است که داستان چيست و نويسندگان مختلف چگونه داستان مي نويسند. کتاب ديگراو " عزيز و نگار" بازخواني يک داستان عاميانه است که سال 1381 توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسيده است.

  • داستان هايي كاملا ايراني / ميترا داور

    مروري بر "اژدهاكشان" ِ يوسف عليخاني


    مجموعه اژدهاکشان گامي‌‌ست در احیای ادبیات بومي ‌‌کشورمان. بیان شگفتی‌های زنده‌گی در این مرز و بوم، با زبانی پویا و زنده، زبانی که در خود رشد مي‌‌کند و می‌بالد! و همین مهم توانسته دنیای پر هیاهوی قوم الموت را در برهه‌ای از زمان بیافریند. این مجموعه در چند وجه قابل بررسی ست، یکی آن: همان زبان است که بررسی آن در خصوص زبان‌شناسان است و دیگر: ساختار داستانی و قصوی آن.

  • داستان یا پژوهش؟ / مجتبي پورمحسن

    «‌اژدها کُشان» دومین مجموعه داستان یوسف علیخانی، داستان‌نویس، پژوهشگر و روزنامه‌نگار است. قبلاً مجموعه داستان «‌قدم‌خیر، مادربزرگ من بود» از او منتشر شده بود. «‌اژدهاکشان» مجموعه‌ی ۱۵ داستان کوتاه است.
    داستان بومی یا داستان آدم‌های بومی؟
    علیخانی، پژوهشگر فرهنگِ عامه است. او چند کتاب تحقیقی در این زمینه منتشر کرده است. اما مخاطبانی که این کتاب‌ها را هم نخوانده باشند، می‌توانند با خواندن داستان‌های او به این نتیجه برسند که فرهنگ عامه و به خصوص فرهنگ مردم «‌رودبار الموت» دغدغه‌ی ذهنی نویسنده است. علیخانی چه در مجموعه داستان قبلی‌اش و چه در «‌اژدهاکشان» سعی در روایت زندگی مردم میلک و «‌رودبار الموت» دارد.

  • داستان­های بومی، آثار جهانی: یادداشتی سرپایی بر داستان‌های یوسف علیخانی / رضا کاظمی

    در این یاددشت پس از برشمردنِ تیتروار پنج خصوصیت عمده‌­ای که در سه‌­گانه «قدم بخیر مادربزرگ من بود»، «اژدها کشان» و «عروس بید»ِ یوسف علیخانی به چشم می­خورد، به مقایسه دنیای داستانی او و نویسنده معاصر دیگری خواهم پرداخت.
    الف. نویسنده سعی کرده در داستان­‌هایش فضاسازیِ وهم‌­آلودی پیش روی خواننده بگذارد و البته در این راه به مقصود نیز رسیده است.
    ب. فضای وهم‌­آلود وی در عین آنکه خیلی تصویری­ست، بعضن شانه به شانه شعر نیز پیش می­رود.
    پ. طبیعت در داستان­‌های او یک موجود کاملن زنده است.

  • داستان‌هاي خوف‌انگيز / حسن ميثمي

    "اژدهاكشان" دومين مجموعه داستان يوسف عليخاني، شهريور 1386 توسط انتشارات نگاه منتشر شد و بازتاب‌هاي گوناگوني به همراه آورد.
    مجموعه داستان «قدم بخير مادر بزرگ من بود» نوشته عليخاني سال 1382 به وسيله نشر افق منتشر و نامزد دريافت جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران شد. عليخاني اين روزها در انتظار تجديد چاپ اين كتاب است كه به گفته ناشر، تا يك ماه ديگر چاپ دوم آن روانه بازار كتاب مي شود.

    عليخاني در «اژدهاكُشان» نيز مثل «قدم بخير...» به روايت داستان در فضاي يك روستا پرداخته است.

  • داستان‌هایی فارغ از هیاهوی شهر / شهرنوش پارسی‌پور

    مجموعه داستان عروس بید در دنباله‌ی دو کتاب «قدم بخیر مادر بزرگ من بود» و «اژدهاکشان» منتشر شده است. قدم بخیر برنده ویژه شانزدهمین جشنواره بین‌المللی روستا بوده است و اژدهاکشان برنده نخستین دوره جایزه جلال آل احمد و نامزد هشتمین دوره جایزه هوشنگ گلشیری.

    عروس بید سومین مجموعه از این مجموعه داستان‌های روستایی است. اغلب این داستان‌ها در روستایی به نام میلک شکل می‌گیرند. گویش ویژه طبری‌ها بر این داستان‌ها غلبه دارد.

    یوسف علیخانی با زحمت و با دقت قابل تاملی می‌کوشد فضای این روستای دورافتاده و کوهستانی را به تصویر بکشد. ما در این داستان‌ها در دو مقطع با این روستا برخورد می‌کنیم.

  • در واکنش به منتقدان / حسن محمودی

    داستان‌هاي «عروس بيد» سومين مجموعه داستان يوسف عليخاني در نگاه نخست از مولفه‌هايي مشترك برخوردار است كه به‌زعم نگارنده، نشان از تاثيرپذيري نويسنده‌اش از واكنش‌هاي صورت گرفته نسبت به دو مجموعه پيشين او يعني؛ «قدم بخير مادر بزرگ من بود» و « اژدهاكشان» دارد. هر دو مجموعه داستان، در زمان انتشار خود، واكنش‌هاي مثبت و منفي قابل‌تاملي را درپي داشت. در اينجا طبعا منظور نگارنده، تاثيرپذيري نويسنده «عروس بيد» از هر دودسته واكنش است. طرح بوم ميلك در داستان‌هاي دو مجموعه قبلي علیخاني، عده‌اي از مخاطبان داستان‌هاي او را برسر ذوق آورد و بخش عمده‌اي از نقدها و ستايش‌ها نيز متوجه همين مولفه‌ها بود. اينان سرمست بودند از محيطي كه از طريق داستان‌هاي «اژدهاكشان» و« قدم بخير مادر بزرگ من بود» با آن آشنا شده بودند. عمده اشاره‌هاي ستايش‌آميز منتقدان، ناشي از همين مواجهه با دنياي شگفت داستان‌هاي عليخاني بود. نويسنده در اين دو مجموعه، اصرار بر بومي‌نويسي داشت. در پس مساله تاكيد عليخاني بر بومي‌نويسي، بسياري از ارزش‌هاي داستاني كارهاي او در چشم منتقدان كارهايش نيامد. نقدهاي انجام شده بر داستان‌هاي عليخاني، چالشي را درانداخت و طرح پرسش‌هايي را موجب شد كه بار ديگر بحث درباره بومي‌نويسي، مزايا و معايب آن را دامن زد و بومي‌نويسان را در برابر شهري‌نويسان قرار داد. انتشار مجموعه داستان «عروس بيد» حكايت از تاثير بحث‌ها و نقد و نظرها و جدل‌ها، لااقل بر داستان‌هاي خود عليخاني داشت.