مثل ورق زدن آلبومى قديمى / هدیه مایلی

يادداشتى بر " بيوه كشى " / يوسف عليخانى


اولين تاثير كتاب هاى يوسف عليخانى، روى خواب هايم بود. بعد از خواندن شان تا مدت ها خواب هايم شبيه تصويرهايى قاب گرفته بود. تنها كارى كه مى كردم اين بود كه به دنبال نشانه اى آشنا، روى تصويرها حركت كنم. اين اتفاق ممكن است براى هر يك از ما رخ داده باشد. هميشه نشانه هايى پيدا مى شود كه ما را ياد كسى يا چيزى يا جايى بياندازد كه مى شناسيمش. به واسطه ى همين خاطره ى مشترك است كه آن اثر هنرى بدل مى شود به اثرى محبوب كه از دوباره خوانى اش گريزى نيست.
( همين است كه نمى توان بعد از خواندن اثر هنرى محبوب، همان آدمِ قبلى بود. ديگر نمى شود به آسانى از كنار احساس هاى گوناگونى گذشت كه مكان ها و اشخاص داستان در ما بيدار مى كنند. )
"بيوه كشى"، نام اولين رمان يوسف عليخانى ست كه با زبانى ساده و محلى، خواننده را وارد روستاى معروفِ قصه هايش، "ميلك" مى كند.

مکتب مارکز و رئالیسم جادویی بیوه کشی / پروانه سراوانی

نگاهی به بیوه کشی


بیوه کشی قصه ای اجتماعی –روستایی است با محوریت زنان در این جامعه ی روستایی.
خوابیده خانم مهم ترین شخصیت داستان است که سایر شخصیتها وارد زندگی اش می شوند و می روند تا خوابیده از دوران جینی به کودکی و نوجوانی و جوانی و میان سالی برسد و همچنانی که محکوم به سرسپردن به سنت هاست، تابو شکنی هم بکند و سرانجام کوچ اختیار کند . او علیرغم سن کمش تصمیم هایی اتخاذ می کند که یک روستا تن به اجرایش می دهد، (تا غروب نیفتاده توی میلک، سرخ دستمال ره خاک بکنیم جای بزرگ-105)
انتخاب نامش ، گویا ماهیت سرشتش را تعیین کرده است. او پیش از تولد مادرش را وادار به استراحت مطلق می نماید. (این سفر که فکر کردی نطفه افتاده، بخواب، این بچه باید خوابیده دنیا بیاید- 49).
او با دیدن خوابهای پیش آگاهنده، حوادث و ماجراهای داستان را پیش می برد. سطور آغازین بیوه کشی با خواب خوابیده خانم شروع میشود.(هفت شبانه روز بود که خواب می دید، هفت کوزه به هفت چشمه می برد .. - 9) (چشم که باز کرد دید دستی آشنا دارد خوابیده خانم و بزرگ را از بوته در می آورد-97)

روایتی عاشقانه و دراماتیک از زنی اسیر تقدیر و عصیان / شهلا آبنوس

به بهانه‌ی چاپ دوم "بیوه کشی"


یوسف علیخانی در رمان بیوه کشی مانند آثار قبلی خود (عروسی بید، اژدها کشان، قدم بخیر مادربزرگ من بود) به سراغ فرهنگ عامیانه رفته و داستانی برگرفته از آیین و رسوم و رفتار های اجتماعی گاه ناهنجار را روایت کرده‌است.
بیوه کشی داستان مکان است؛ مکانی به نام میلک. گویا نزدیک قزوین است: "نزدیک قزوین، پسر‌ها بروند قزبین. یعنی این خاک جایی برای پیشرفت نداره که هر چی نرینه بداره هوایی شهر بشوند ؟ اسکناس بریختند توی خاکش انگار لا‌کردار ! "– صفحه 30
در واقع داستان، داستان اسطوره‌ها، آیین و فرهنگ، آداب و رسوم و سنت‌های آن سرزمین است. سرزمینی نه فقط به نام میلک بلکه سرزمینی به وسعت ایران. استفاده از آداب و رسوم مشترک در این رمان، راه گیران، رابطه‌ی مادر‌شوهر و عروس، مادر و دختر، شیر دادن به فرزند، پختن دندان‌نشان، اعتقاد به تقدیر و سرنوشت وآداب ورسوم زندگی همه درآن است به طوری که دربیوه کشی خواننده احساس نمی کندداستان می خواندبلکه زندگی است که ازسرمی گذراند. "حضرتقلی می گفت:ماهم میلکی. شما هم هم‌ملکی ما. رسوم شماخیلی فرق برنداره با رسوم ما، حرف تان چی باشد اسم داداش ره بگذاریم سرعروس مان؟"صفحه 142

بیوه‌کشی، سورئالیستی نیست / ایرنا محی‌الدین‌بناب

نگاهي به «بیوه‌کشی» نوشته‌ی یوسف علیخانی

نویسنده با استفاده از سنت «بیوه‌کُشی»، توانسته رمانی خلق کند و جامعه و مردمی را به تصویر بکشد که خاستگاه همه‌ی ما مخاطبان امروزی است.
رمان ِ رئالیستی «بیوه‌کشی» زندگی واقعی مردم روستایی است، آنچه در این رمان سورئالیستی است، نگاه شخصیت‌های رمان به واقعیت ِ زندگی است. در واقع نگاه ِ مردم روستایی یا همان انسان ابتدایی به ماجراها، نگاهی سورئالیستی است. انسان ابتدایی و روستاییان،‌ مسائل و مشکلات زندگی خود را آن طور که می‌فهمند، بیان و حل و فصل می‌کند و نه آن‌گونه که در واقعیت وجود دارد و نه آن‌گونه که ما می‌فهمیم و حل می‌کنیم. به همین دلیل متاسفانه نگاه ِ علی و معلولی و منطقی، نمی‌تواند با فضای قصه‌های مردم ابتدایی و بومی یا همان روستایی ارتباط برقرار کند. تاسف به این دلیل که با نشناختن آن فضا، نخواهیم توانست فضای خود را بشناسیم. ذهن ِ ارزش‌گذاری شده، خود را مدرن و مردم ابتدایی و روستایی را وحشی می‌نامد. انسان مدرن را می‌توان انسان ِ بیمار نیز نامید که بیراهه می‌رود و خود را باخته و نشناخته است. انسان ابتدایی و روستایی، اگر خود را نشناخته باشد، حداقل جایگاهش را گم نکرده است و می‌داند جایگاهش کجاست و تحت سلطه طبیعت قرار دارد ولی انسان مدرن، تصور می‌کند مسلط بر طبیعت است و توانمند.

بیوه کشی / آرش شفاعی

(روزنامه قدس)

زنی رشید، زیبا و البته شوربخت قهرمان اصلی تازه ترین اثر داستانی یوسف علیخانی است. ...
داستان نویسی که سرانجام از قصه کوتاه دل کنده و رمان نوشته است و این، نخستین رمانش بازهم در همان فضای آشنای داستان‌های او یعنی در میلک می‌گذرد.
«میلک» در جهان داستانی نویسنده روستایی است در محاصرۀ کوه‌ها و مردمانی که ارتباطشان با مردمان دیگر مناطق اطراف، سخت و گاه ناممکن است. این مسأله را از سختی زمستان‌هایش می‌شود فهمید؛ زمستانی که در « بیوه کشی» هم نمود پیدا کرده است و چنان برفی می‌بارد که مردم مجبور به کندن تونل برای ارتباط با یکدیگر می‌شوند.این وضعیت سخت محیطی باعث می‌شود که مردم میلک بیشتر به خودشان بپردازند تا دیگران. آنها از ارتباط گرفتن با مردمان دیگر واهمه ای پنهان دارند، چرا که برای بیرون آمدن از لاک خود و با دیگران وارد ارتباطات اجتماعی شدن، نیازمند سهولت شرایط ارتباطی هستند. اگر بپذیریم برای داشتن یک فراگرد ارتباطی سالم، یکی از مهم ترین عناصر لازم، کانال ارتباطی درست است، آنگاه به این نتیجه می‌رسیم که محاصره بودن میلک در میان کوه‌ها و راه‌های مواصلاتی سخت، امکان داشتن کانال ارتباطی سهل را از مردمان این روستا گرفته است.
به دلیل همین ارتباطات سخت و ناممکن است که مردم روستا، انسان‌هایی درون گرا و بیش از حد خرافی بار آمده اند و چون دغدغۀ دیگری ندارند، دایم برای هم «قصه می‌سازند» و یکدیگر را به بهانه‌های نادرست می‌آزارند و طرد می‌کنند.

جای بیوه کشی یوسف علیخانی روی داشبورد ماشین است نه قفسه کتاب / قاسم شکری

خواندن یا نخواندن بعضی کتابها تاثیری به حال خواننده ای که من باشم - دیگران را نمی دانم- ندارد. بخوانی شان چیزی به داشته هایت اضافه نشده ، نخوانی شان چیزی از تو کم نشده. شاید تنها ضرری که متوجه تو شده وقتی است که به بطالت گذرانده ای. این جور کتابها را باید گذاشت قفسه بالای کتابخانه. جوری که ماه به ماه چشمت به آن نیفتد. حتا اگر بشود آن را وارونه گذاشت بهتر است. این گونه دیگر حتا چشمت به اسم کتاب هم نمی افتد. کتاب دیگر برای تو شده یک بسته کاغذ که لای تعدادی کتاب گیر افتاده اند. دسته ای دیگر از کتابها را اگر بخوانی شان ضرر می کنی. چرا؟