يادداشتى بر " بيوه كشى " / يوسف عليخانى
اولين تاثير كتاب هاى يوسف عليخانى، روى خواب هايم بود. بعد از خواندن شان تا مدت ها خواب هايم شبيه تصويرهايى قاب گرفته بود. تنها كارى كه مى كردم اين بود كه به دنبال نشانه اى آشنا، روى تصويرها حركت كنم. اين اتفاق ممكن است براى هر يك از ما رخ داده باشد. هميشه نشانه هايى پيدا مى شود كه ما را ياد كسى يا چيزى يا جايى بياندازد كه مى شناسيمش. به واسطه ى همين خاطره ى مشترك است كه آن اثر هنرى بدل مى شود به اثرى محبوب كه از دوباره خوانى اش گريزى نيست.
( همين است كه نمى توان بعد از خواندن اثر هنرى محبوب، همان آدمِ قبلى بود. ديگر نمى شود به آسانى از كنار احساس هاى گوناگونى گذشت كه مكان ها و اشخاص داستان در ما بيدار مى كنند. )
"بيوه كشى"، نام اولين رمان يوسف عليخانى ست كه با زبانى ساده و محلى، خواننده را وارد روستاى معروفِ قصه هايش، "ميلك" مى كند.