قدم بخير مادربزرگ همه ي ماست / رضا زنگي آبادي

1- قدم بخير دستمان را مي گيرد و به بهانه ي بردن ما به روستاي ميلک در حوالي قزوين پرتاب مان مي کند به مکاني بدوي، پيش تاريخي و ميان دسته اي، جن، ديو و روح و حيوانات جورواجوري که بي شباهت به حيوانات اساطيري نيستند.
جغرافياي ترسيم شده نيز به نظر مکاني اسطوره اي مي آيد که موجودات خيالي و وهم انگيز در ميان آدميان پيدا و ناپيدا در رفت و آمد هستند و آدم ها به جاي آنکه سرنوشت خويش را به دست خود ترسيم کنند گرفتار تقديري از پيش تعيين شده اند که بدست همين موجودات وهمي رقم مي خورد. آنها بر روح و روان آدم ها تسلط دارند و هيچ راه فراري براي آدم ها باقي نمي گذارند و حتي بر راوي نيز تسلط پيدا مي کنند و داستان خود را به دلخواه بر رواي تحميل مي کنند( داستان سمک هاي سياه کوه ميلک).
آدم ها در مرز واقعيت و خيال در رفت و آمد هستند و همين از جذابيت هاي اين مجموعه داستان است. با همه ي اين احوال به نظر مي رسد که عليخاني در پي ايجاد فضايي بومي واقليمي بودهاست و دلبسته ي اين نوع ادبيات. نوع نگاه او باعث شده است که خواننده وقتي نفس نفس زنان از لاي دست و پاي يه لنگ، ديو، جن، مار، افعي، کفتار و حتي خوک، جان به سلامت به در برد وبيرون اين فضاي وهم انگيز بايستد، مي بيند در ذهن و خاطر او فضايي بومي نيز ته نشين شده است.

کنش در بيشتر داستان ها از برخورد آدم ها با يکديگر ايجاد نشده است بلکه از هراس هاي آنها از دنيايي ناشناخته ( که به شکل موجوداتي خيالي و گاه در شکل و شمايل حيواني آشنا ) ايجاد شده است . در بعضي داستان ها اصولا عدم ارتباط درست ميان آدم ها آنها را به دنياي وهمناک خودشان پرتاب مي کد که براي خواننده نيز قالب لمس و باور است با عبور خواننده از اين دوازده قصه، اين فضاي وهمناک او را رها نمي کند و اين از قدرت فضايي است که به درستي ترسيم شده است.
مجموعه داستان" قدم بخير مادربزرگ من بود"، را بايد در رده داستان هاي بومي واقليم قرار داد که اتفاقا موفق ترين و ماندگار ترين نمونه هاي داستان هاي کوتاه ايراني در دوره هاي مختلف از اين دسته بوده اند و به نظر مي رسد راه رسيدن به ادبيات پويا و ملي، همين ادبيات بومي و اقليمي باشد. خصيصه مثبت و اصلي اين نوع ادبيات آن است که از دل زندگي درآمده است و در واقع بازتاب تجربه زيستي نويسنده است و نه مونتاژ و يا کولاژي از متن هاي ديگر که اين روزها به وفور در ادبيات ما ديده مي شود و فاقد حس و حال و شور زندگي هستند.
مجموعه داستان" قدم بخير مادربزرگ من بود"، نشان مي دهد که تجربه هاي زيستي به نويسنده ونوشتن در حيطه اي که او بر آن تسلط دارد و به خوبي آن را مي شناسد چه قدر مي تواند به باور شدن فضاي داستاني کمک کند و روح زندگي در داستان ها دميده شود و تجربه اي شوق انگيز براي خواننده فراهم کند.
2- مجموعه داستان" قدم بخير مادربزرگ من بود"، باعث يادآوري يکي از آسيب هاي ادبيات بومي و اقليمي مي شود. داستان کوتاه به معنايي که امروزه مي شناسيم سابقه اي طولاني ندارد و اصولا آن را محصول جوامع صنعتي مي دانند که همخوان با زندگي مردم در اين عصر است و نوع زندگي در اين زمانه را به خوبي بازتاب مي دهد. اما داستان کوتاه ايراني بخصوص آنهايي که به عنوان ادبيات بومي واقليمي مي شناسيم همواره از آسيبي اساسي در رنج بودهاست و آن اينکه ما داستان کوتاه را در بسياري مواقع به لحاظ مضموني در خدمت باورها سنتي و خرافي قرار داده ايم و بوسيله آن به ستايش رفتارهاي بدوي، روستايي، قبيله اي، لمپني و … پرداخته ايم. نوع موفق اين داستان ها که مجموعه داستان" قدم بخير مادربزرگ من بود" را نيز مي توانيم در اين رده قرار دهيم، به نقد و کاوش در اين عرصه ها پرداخته است و در واقع عواقب رفتارهاي خرافي را پيش رويمان ظاهر کردهاست. " قدم بخير مادربزرگ من بود"، در واقع نقد مناسبات بدوي، خرافي، قبيله اي و سنتي است. در واقع هرچه بر سر آدم هاي مي آيد از رفتارهاي خود اين ها در جامعه اي بدوي ناشي مي شود. در داستان " مرگي ناره"، چند تا از آدم ها که به شهر رفت و آمد دارند از ناداني اهالي در جهت منافع خود بهره مي برند، در داستان" کرنا" نيز اين اتفاق به گونه اي ديگر افتادهاست و شروعي است براي درگيري هاي قبيله اي . و اين البته بلايي است که بر سر همه جوامع قبيلهاي و خرافي مي آيد و آمده است . در واقع قدم بخير مادربزرگ همه ي ماست و سايه اين پيرزن خرافي و از پا افتاده که قادر به تر و خشک کردن خودش هم نيست همچنان بالاي سر ماست.
3- وجود واژه هاي محلي در متن باعث شده است که زبان داستان ها از تازگي بيشتري برخوردار شود و در بعضي از داستان ها به خوبي در ساختمان داستان جا افتاده است، نمونه ي خوب آن داستان" رعنا" ست که با ترفندي مناسب، جمله هاي رعنا به وسيله راوي به نوعي ترجمه و قابل فهم مي شود. همراه با واژه هاي محلي، باورهاي ميانه آدم ها نيز به داستان ها راه پيدا کرده اند و در بعضي داستان ها خوب جا نمي افتد مثلا در داستان" ميلکي مار" که چند سطربه وردهاي آشيخ اختصاص پيدا کرده است و آن را به قصه هاي عاميانه محلي نزديک کرده است.
داستان هاي " مرگي ناره"، " يه لنگ" و" رعنا" در زبان و ساخت و پرداخت از بهترين داستان هاي مجموعه است. در داستان "مرگي ناره" که اولين داستان مجموعه است، ديالوگ ها به خوبي داستان را پيش مي برند وداستان شروع بسيار مناسبي دارد و خواننده تازه بعد از خواندن داستان، متوجه داستان ديگري که در پس ديالوگ ها پنهان است ودر واقع داستان اصلي در ذهن خواننده شکل مي گيرد، مي شود. داستاني که در واقع نويسنده به خوبي آن را از ما پنهان کرده است تا ما خود آن را بنويسيم.
قدم بخير مادربزرگ من بود مجموعه داستاني قابل تامل است بخصوص در زمانه اي که ويژگي اصلي بسياري از داستان ها غيرقابل خواندن بودن آنها اين مجموعه خواندني و درخاطر ماندني است.